تو آفتابی

تو آفتابی
در صبح ترین پاییزی که
اواز نارنجی برگ هایش
گونه ی زمین را می بوسد

تو بارانی
با مه ی غلیظ
در ابتدای روشنای آسمان
که بر چشمان تو
دل به خواب ِ خوش لبخندهایت
سپرده است

تو آن کلمه ای در ابتدای هر چیز
نام زیبای عشق از آغاز جهان
علاقه ای که نمی توان از آن دل کند
در تلاقی نگاهی که صدایت را می بوسد
بی قرار می کند دوست داشتنت را
طولانی و پیوسته....🦋💞🦋


صبحت بخیرونیکی محبوب ابدیِ دلم💐🫂🧿🌐

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

🔶در پیش بی‌دردان چرا فریاد بی‌حاصل کنمگر شِکوه‌ای دارم ز دل ...

من که مشغول خودم بودم و دنیای خودممی نوشتـم غزل از حسرت و رو...

منم دریا و عشق ات ساحل من بیا با خود بیاور این دل منچگونه م...

می دانی چرا او‌ در چنین شرایط سختی ساز میزند؟ چون او یک نواز...

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

کنار تو بودن،طعم و حس و حالِ خاص خودش را دارد!مثل مزه ی گوجه...

دوری اما نزدِ من،  تکواژه ی نابی هنوزمثل یک بیت الغزل،مضمونِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط