منم دریا و عشق ات ساحل من
بیا با خود بیاور این دل من

چگونه می‌روی از یادم‌ای جان
فدای تو دل ناقابل من

مرا با اشک چشمم الفتی داد
همان عشقی که شد او قاتل من

نخواندی نامه ای از من تو یک بار
زدی مهری وشد آن باطل من

شب وروز دلم را کرد تیره
فقط غم بود از تو مایل من...🦋🦋


آغلاما شیرین دیل نازلی قیزیم گوزلروون یاشنا قوربان اولوم آلاه آتاوا قارداشووا رحمت اِلسین،اورگیمین بندی❤🌹
دیدگاه ها (۰)

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

🔶در پیش بی‌دردان چرا فریاد بی‌حاصل کنمگر شِکوه‌ای دارم ز دل ...

می دانی چرا او‌ در چنین شرایط سختی ساز میزند؟ چون او یک نواز...

صائب تبریزی چقدر قشنگ میگه که:«اندیشه معشوق نگهبان خیال استع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط