Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_206


اینبار همه باهم خندیدیم
بعد اینکه پدرجون اومد شروع کردیم به خوردن غذا
بعد از خوردن غذا
منو جونگکوک راهی اتاقمون شدیم
جونگکوک که انگار زیادی خسته بود، بدون اینکه پیرهنش رو دربیاره سمت تخت رفتو خودشو روش انداخت
خوابم نمیومدو دوباره فکرم درگیر بابا بود
تی یک جرقه ناگهانی تصمیم گرفتم برم بیرونو یکم حال هوا عوض کنم
جونگکوک که انگار بیهوش شده بود پس مشکلی نداشت و میتونستم یواشکی برم

سریع از خونه زدم بیرون
حیاط حسابی تاریک بودو فقط چند چراغ تزییتی روشن بود
یادم میاد همیشه این موقع سال منو مامانمو بابام میومدیم بیرونو یه قالی کوچیک پهن میکردیم
سه تا بالش میزاشتیمو دراز میکشیدم و برای خودمون با ستاره ها شکل های مختلف میساختیم
مامانم عاشق این کار بودو بابام عاشق مامانم
بنابرین هیچ وقت روی حرفش نه نمیاورد
دلم تنگ شده برای اون روزا، خیلی زیاد
توی همین فکرا بودم و نمیدونم چطوری ولی وقتی به خودم اومدم دیدم توی خیابون دارم قدم میزنم!!
یکی زدم توی سرمو اومدم راه رفتمو برگردم ولی منصرف شدم
چه کاریه یکم دیگه دور بزنم بعد برمیگردم
جای دوری نیست
یه نیمکت همون نزدیکی دیدم
سمتش رفتم که روش بشینم

همینکه خواستم بشینم ماشینی درست کنار پام ترمز ترسناکی کرد
جیغی کشیدم و خودم رو کمی عقب کشیدم
ماشین سفید رنگی بودو دو سر نشین داشت
و از شانس بده منم هردو پسر بودن
ترس توی وجودم لونه کرده بود
یا خدا فقط خودت کمکم کن
صندلی شاگرد که پسر جوونی  بود در ماشینو باز کردو تلو تلو خوران سمتم اومد
بدبخت شدم!
این احمقا مـ..ستن!
سمتم اومد که داد زدم

+ جلو تر نیا که جیغ میزنم
_جوون تو فقط جیغ بزن ولی اینجا نه توی اتاق و توی تخت من..ک
اه حالم ازش بهم خورد
پسریه چندش! دهنش بوی عـ.ن میداد
عقب تر رفتم ولی چه فایده؟  سریع سمتم اومدو مچ دستمو گرفت
داشت با تموم زوری که داشت منو سمت ماشین میبرد
دیگه واقعا نا امید شده بودمو فقط جیغ میکشیدم 
همینکه در ماشینو باز کرد منو بندازه داخلش مشتی از طرف شخصی به صورتش خورد
که یه متر اون ور تر افتاد
فرشته نجاتم اومد
سمت شخص نگاهی کردم که با دیدن یه جف تیله چشم به خو..ن نشسته و اونم کی!
نامجون! چشمام چهارتا شد
این خودش ازارئیله اون وقت اومده منو نجات بده؟
روی شکم پسر نشستو از مست بودنش استفاده کردو تا جون داشت پشت سر هم مشت میکوبید توی سر صورت پسره
وقتی دیدم کوتاه نمیاد پیرهنشو گرفتمو کشیدم

210 لایک
دیدگاه ها (۱۱۲)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_207 نامجون نامجون خواهش...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_208و بازهم همون حس لعـ ن...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_205_کجا؟ دختریه سلیطهفشا...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_204نفسمو اه مانند بیرون ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_197با حس خیلی خوبی از خو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_172_بهبه لیلی خانم نمردی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط