Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_78


اخه یه ادم چقدر باید تحقیر بشه چقدر زجر بکشه؟

"بابا، مامان، خودم"

کاشکی مثلث زندگی ماهم مثل بقیه خانواده ها میبود...
ولی  منکه شانس ندارم،
ته لیاقتم همین خیابونه و بارونی که از سرتا پام داره میریزه
اهنگای غمگین پی در پی پلی میشدن
که بیشتر بغضیم میکرد...

با حس دستی روی کمرم با ترس سرمو بالا اوردم
با دیدن چهره کلافه جونگکوک دوباره بغضم ترکید

_لیلی

چیزی نگفتمو اروم دستمو به خط فکش کشیدم چم شده؟

_لیلی اینجا چیکار میکنی؟!
هیشش گریه نکن
چرا گریه میکنی هوم؟
الانکه سرما بخوری! سرتا پات آبه

بارونیی که توی دستش بودو تنم کردو اروم بلندم کرد
پام سوزش عحیبی داشت و به گمونم به خاطر تماس آب باهاشه

جونگکوک متوجه شدو منو براید بغل کرد
تنها با صدایی که همراه با بغض بودو از ته گلوم میومد پچ زدم

ولم هق کن میخام بمونم

با صدای بلند داد زد

_ تو خیابون ولت کنم که چی بشه ؟؟
پاک دیوونه شدی؟ احمق چرا پاشدی اومدی اینجا؟؟؟

ترسیده مشتی به کمرش زدمو با گریه گفتم

_ولم کنن اصلا نمیخام ببینمت ازت بدم میاد.. اصن چرا اومدی دنبالم ولم کن
خفه شو تا خودم خفت نکردم

محکم بغلش کردمو هق میزدم
جالبه! از خودش به خودش پناه میبردم...
از من بی پناه ترم هست مگه؟
تا رسیدن به خونه نمیدونم چطوری گذشت

125 لایک
دیدگاه ها (۶۹)

#Gentlemans_husband#part_79اروم سرمو از روی شونش بالا اوردمو...

#Gentlemans_husband#part_80+خوبم؛ نفسشو اسوده بیرون دادو سرش...

#Gentlemans_husband#part_77_درد که نداری؟ +خوبم_چرا اومدی ای...

#Gentlemans_husband#part_76چشمام برقی زد +واقعا؟ چه خوب!!! ت...

#عشق_جنایت 🔪پارت41یِنا:رفتیم داخل....تلاش میکردیم مست نکنم و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط