چند شاتی
" دخترِ من "
part 1۱
▪️از دید جونگکوک▪️
پوکر نگاشون کردم: بابا برید الان وقتش نیست
یکی از دوستام: اتفاقا الان وقتشه! بذار این ابله عذرخواهیشو بکنه همه راحت شیم
غر زدم و به دست گلاشون اشاره کردم: بابا مگه مراسم افتتاحیهست این همه گل آوردین
اونام غر زدن: زر نزن و دخالت نکن
دیگه چیزی نگفتم و به ماشین تکیه دادم
گوشیمو در آوردم که به داسام زنگ بزنم که همون موقه از دانشگاه خارج شد
یه نگاه به دوستام انداختم
همشون استرس گرفته بودن و به داسام نگاه میکردن
به سختی خندمو کنترل کردم
احمقا
ادامه دارد...
part 1۱
▪️از دید جونگکوک▪️
پوکر نگاشون کردم: بابا برید الان وقتش نیست
یکی از دوستام: اتفاقا الان وقتشه! بذار این ابله عذرخواهیشو بکنه همه راحت شیم
غر زدم و به دست گلاشون اشاره کردم: بابا مگه مراسم افتتاحیهست این همه گل آوردین
اونام غر زدن: زر نزن و دخالت نکن
دیگه چیزی نگفتم و به ماشین تکیه دادم
گوشیمو در آوردم که به داسام زنگ بزنم که همون موقه از دانشگاه خارج شد
یه نگاه به دوستام انداختم
همشون استرس گرفته بودن و به داسام نگاه میکردن
به سختی خندمو کنترل کردم
احمقا
ادامه دارد...
- ۱۲.۸k
- ۰۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط