Wrong Love

Wrong Love💕
Part4




تهیونگ: خود دانی...

....

با قدم های سریع وارد مدرسه شد...تند تند و سریع قدم برمی‌داشت چون دیرش شده بود..در کلاس رو باز کرد و همون لحظه یه سطل آب یخ روی سرش حالی شد و جیغ بلندی کشید...

ماریا: کدوم پدرسگی...این کارو کرده؟

جونگی و بقیه کلاس بلند میخندیدن...

جونگی: من...میخوای چیکار کنی؟

ماریا: تلافیش رو سرت در میارم...ببین حالا...

جونگی: در بیار کوچولو...

دختر با عصبانیت زیاد به سمت رخت کن حرکت کرد و لباس خیسش رو با لباس ورزشی عوض کرد و بیرون اومد...صورتش رو شست و دوباره آرایش کرد...و موهای خیسش رو بالا بست...اینبار خوشگل تر به نظر می‌رسید...در رو باز کرد و همون لحظه به سینه کسی برخورد کرد...

ماریا: وای مگه...

حرفش قطع شد...

تهیونگ: چطوری نیم وجبی؟...

ماریا: تو اینجا چیکار میکنی؟...

تهیونگ: گفتم ببینم حال موش ابکشیده چطوره..

ماریا: مسخره میکنی؟

تهیونگ: نه نه...دارم شوخی میکنم...

ماریا: مشخصه...

تهیونگ: بهت گفته بودم باهاشون در نیوفتی...

ماریا: حالا ببین چجورم انتقام میگیرم...

تهیونگ: من اگه جات بادم این کارو نمیکردم...

ماریا: حالا که جام نیستی...

تهیونگ: ماریا من بدت رو نمیخوام...بهت میگم باهاشون درگیر نشو...من اونا رو بهتر میشناسم...

ماریا:برام مهم نیست..باید کاری که کرده جبران کنم..




...
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

Wrong Love💕Part5تهیونگ: حالا چرا انقدر اصرار داری که باهاشون...

Wrong Love💕Part6تهیونگ: هعی نیم وجبی...هواست به کلاس باشه......

Wrong Love💕Part3تهیونگ: کافیه...ماریا بیا...اینجا بشین...مار...

Wrong Love💕Part2میا: عجیبه...آخه هر دوتون از یه دانشگاهید......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط