Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#part_92
_بله کیم لیلی هستم خوشبختم
فامیلیمو از عمد گفتم تا بفهمه نباید به اسم صدا کنه
چشمکی بهم زدو روی یکی از مبلا نشست
این اس/کل کیه گیر ما افتاده!
منم نشستم
داشتن درباره موضوعی که اصلا ازش سر در نمیاورم صحبت میکردن!
ولی تا جایی که فهمیدم سوبین قراره شریک جونگکوک بشه
جونگکوک رو بهم بگفت
_عزیزم عذر میخوام ولی جوهر خودکارم تموم شده اگه میشه از منشی چنتا خودکار بگیرو با خودت بیار
چشمی گفتمو بلند شدم
اه اه سنگینی نگاه سوبین رو تا اخر روی باس/نم حس کردم
سمت میز منشی رفتم
مرد مسنی نشسته بود
سلامی دادم که سرشو از لپتاب فاصله داد و با خوشرویی گفت
_سلام خانم کیم بفرمایید کاری داشتین؟
چرا اینجا همه منو میشناسن؟
+بله جونگکوک گفت براشون خودکار ببرم
خندیدو چند خودکار بهم داد
_بفرمایید... و اینکه لطف کنید توی محیط کار ایشون رو با اسم کوچیک صدا نزنید
هیچکس توی محیط کار این حق رو نداره
هنگیده بهش نگاهی کردمو وارد اتاق شدم
داشتن صحبت میکردن و حواسشون به من نبود
کنار جونگکوک ایستادم..
خواستم صداش کنم جونگکوک ولی با یاداوری حرفای منشیه تنها گفتم
_اقای جئون! بفرمایید
بهم چشم دوختو خودکار هارو ازم گرفت
_ممنون عزیزم
خواهشی گفتم و روی مبل نشستم
بعد از 10دقیقه دیگه حوصلم واقعا سر رفت..
ببخشیدی گفتمو از اتاق زدم بیرون از دختر ی که داشت رد میشد ادرس سرویس بهداشتی هارو پرسیدم و رفتم سمتشون
دستامو شستم
135 لایک
#part_92
_بله کیم لیلی هستم خوشبختم
فامیلیمو از عمد گفتم تا بفهمه نباید به اسم صدا کنه
چشمکی بهم زدو روی یکی از مبلا نشست
این اس/کل کیه گیر ما افتاده!
منم نشستم
داشتن درباره موضوعی که اصلا ازش سر در نمیاورم صحبت میکردن!
ولی تا جایی که فهمیدم سوبین قراره شریک جونگکوک بشه
جونگکوک رو بهم بگفت
_عزیزم عذر میخوام ولی جوهر خودکارم تموم شده اگه میشه از منشی چنتا خودکار بگیرو با خودت بیار
چشمی گفتمو بلند شدم
اه اه سنگینی نگاه سوبین رو تا اخر روی باس/نم حس کردم
سمت میز منشی رفتم
مرد مسنی نشسته بود
سلامی دادم که سرشو از لپتاب فاصله داد و با خوشرویی گفت
_سلام خانم کیم بفرمایید کاری داشتین؟
چرا اینجا همه منو میشناسن؟
+بله جونگکوک گفت براشون خودکار ببرم
خندیدو چند خودکار بهم داد
_بفرمایید... و اینکه لطف کنید توی محیط کار ایشون رو با اسم کوچیک صدا نزنید
هیچکس توی محیط کار این حق رو نداره
هنگیده بهش نگاهی کردمو وارد اتاق شدم
داشتن صحبت میکردن و حواسشون به من نبود
کنار جونگکوک ایستادم..
خواستم صداش کنم جونگکوک ولی با یاداوری حرفای منشیه تنها گفتم
_اقای جئون! بفرمایید
بهم چشم دوختو خودکار هارو ازم گرفت
_ممنون عزیزم
خواهشی گفتم و روی مبل نشستم
بعد از 10دقیقه دیگه حوصلم واقعا سر رفت..
ببخشیدی گفتمو از اتاق زدم بیرون از دختر ی که داشت رد میشد ادرس سرویس بهداشتی هارو پرسیدم و رفتم سمتشون
دستامو شستم
135 لایک
- ۲۱.۱k
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط