Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_95


جولی جای اون دختره جواب داد

_ادمای زیادی تصور خودشون از خونه ای میخوان رو بهمون اعلام میکنن طراحا و مهندسا با همفکری هم دیگه طرح های مختلفی میکشن و بهشون نشون میدن اگه طرح مورد پسندشون بود... در اولین وقت نیروهارو همراه یه مهندس براشون میفرستیم.. اونا هم شروع به کار میکنن
البته بستگی به زمینشون داره

_عجب جالبه ها

خندیدو بله ای گفت
حدود نیم ساعت توی اون پخش موندم
باهم کلی گپ زدیمو خندیدیم.. با جنبه بودن..
و در اخر یه دختر بهم گفت که جونگکوک میگه برم..
از بچها خداحافظی کردم
سمت پارکنیگ رفتم
جونگکوک به ماشین تکیه داده بود و با کفشاش روی زمین خطوط فرضی میکشید
کنارش ایستادم

_سلام اقای جئون!
_سلام برو بشین تو ماشین

باشه ای گفتمو نشستم
اونم نشست
و با ی تیکاف ماشین رو به حرکت دراورد
دست بردم سمت ضبط و اهنگی پلی کردم
ج رو بهم گفت

_خب امروز چطور بود بهت خوش گذشت؟
_اره عالی بود،انگیزم برای درس خوندن بیشتر شد هرطور شده باید کنکور قبول شم
_خوبه نظرت چیه بریم یه بستنی بخوریم؟
_عامم جونگکوک جونم میشه یکار دیگه انجام بدیم؟
_چکاری؟
_میشه منو ببری شهر بازی؟ خواهش میکنمممم
_باشه
_بزن بریم

140 لایک
دیدگاه ها (۴)

#Gentlemans_husband#part_96سرعت ماشین رو زیاد کردو با هورا م...

#Gentlemans_husband#part_97جونگکوک بلندم کردو منو به خودش چس...

#Gentlemans_husband#part_94لبخندی زدم _من بخش داخلی شرکت رو ...

#Gentlemans_husband#part_93تینتی که همراه داشتم رو بیرون اور...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁸_کجایی؟ +خونه. _من حرکت کردم ده دیقی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط