پارت اولپژواک
پارت اول.°•-پژواک
زنگ آخر که خورد حیاط مدرسه بیشتر شبیه به زمین مین بود تا جای بازی همه با عجله بیرون میرفتن ولی کسی جرأت نمیکرد از کنار نیمکت انتهای حیاط رد بشه؛ همون جایی که کلاس سیاه پاتوق داشت.
جونگکوک با موهای نامرتب و نگاه سرد تکیه داده بود به ستون سیمانی دستاش تو جیب بود ولی نگاهش مثل تیغ میبرید هیچ کس نمی فهمید تو سرش چی میگذره؛ حتی دوستاش
صدای خش خش کفشهای ورزشی روی آسفالت، سکوت رو شکست کسی که نزدیک میشد انگار قرار بود هوا رو یخ کنه تهیونگ بود؛ قد بلند لبخند نصفه نیمه ای که همیشه بیشتر شبیه تهدید بود تا خوشامد.
ایستاد روبه روی جونگکوک چند لحظه فقط به هم نگاه کردن حیاط با همه ی سروصدای بقیه انگار برای چند ثانیه خالی شد.
تهیونگ با صدای آروم ولی محکم گفت
"زنگ آخره وقتشه جواب بدی."
جونگکوک ابرو بالا انداخت بی آنکه از جا تکون بخوره جواب داد: "جواب چی؟"
باد سردی که از لابه لای درختای گوشه ی حیاط رد شد کاغذهای امتحان روی زمین رو به پرواز درآورد؛ انگار خود مدرسه هم میفهمید که بازی تازه شروع شده.
"لایکا به ۶۰ برسه پارت بعد میزارم"
زنگ آخر که خورد حیاط مدرسه بیشتر شبیه به زمین مین بود تا جای بازی همه با عجله بیرون میرفتن ولی کسی جرأت نمیکرد از کنار نیمکت انتهای حیاط رد بشه؛ همون جایی که کلاس سیاه پاتوق داشت.
جونگکوک با موهای نامرتب و نگاه سرد تکیه داده بود به ستون سیمانی دستاش تو جیب بود ولی نگاهش مثل تیغ میبرید هیچ کس نمی فهمید تو سرش چی میگذره؛ حتی دوستاش
صدای خش خش کفشهای ورزشی روی آسفالت، سکوت رو شکست کسی که نزدیک میشد انگار قرار بود هوا رو یخ کنه تهیونگ بود؛ قد بلند لبخند نصفه نیمه ای که همیشه بیشتر شبیه تهدید بود تا خوشامد.
ایستاد روبه روی جونگکوک چند لحظه فقط به هم نگاه کردن حیاط با همه ی سروصدای بقیه انگار برای چند ثانیه خالی شد.
تهیونگ با صدای آروم ولی محکم گفت
"زنگ آخره وقتشه جواب بدی."
جونگکوک ابرو بالا انداخت بی آنکه از جا تکون بخوره جواب داد: "جواب چی؟"
باد سردی که از لابه لای درختای گوشه ی حیاط رد شد کاغذهای امتحان روی زمین رو به پرواز درآورد؛ انگار خود مدرسه هم میفهمید که بازی تازه شروع شده.
"لایکا به ۶۰ برسه پارت بعد میزارم"
- ۱۴.۱k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط