نام فیک: عشق مخفی
Part: 42




فلش بک به یک هفته بعد*
ویو ات*
توی خواب هفت پادشاه بودم که با صدای داد جیمین بیدار شدم*
نگاش کردم که عصبانی بود*
ات. چته چرا داد میزنی*خوابالو
جی. پاشو دیگه یکساعت دارم صدات میزنم*عصبی
ات. خوابم میاد ولم کن*پتو رو کشید روی خودش
جی. بلند شو ببینم*پتو رو برداشت*
ات. برای چی بلند شم؟
جی. امروز روز عروسیمونه پاشو دیگهههه
گوشیمو برداشتم و نگا کردم*
ات. ساعت ۵ صبح میخوایم عروسی کنیم؟ *عصبی
جی. باید بری ارایشگاه. بعد تا ارایشت کنن لباست رو بپوشی من بیام دنبالت شده ظهر. پاشوووو
ات. هوفففف*پاشد*
ات. نمیخوای بری بیرون؟ *جدی
جی. برای چی برم؟ *جدی
ات. میخوام برم حموم خببببب
جی. خب برو*پوزخند
ات. انقد روی اعصابم راه نروو*عصبی
جی. من که دیدم امشب هم میبینم حالا چه فایده داره من الان برم بیرون
ات. نمیری؟
جی. نه
نشستم روی تخت*
ات. عمرا باهات ازدواج کنم*داد
جیمین اومد سمتم عصبی شده بود*
جی. چی گفتی؟ *عصبی
نگاش کردم*
جیمین دستشو روی بدنم کشید که لرزش کوچیکی کردم*
(بچها ات تاپ و شلوارک پوشیده)
نگاش کردم*
ات. برو بیرون برم حموم بیام بریم ارایشگاه*اروم
جی. نگام کردو پوزخند زد*
جی. باشه*رفت از اتاق بیرون*



لایک: ۳۵
کامنت: ۳۹

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
دیدگاه ها (۴۱)

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

نام فیک: عشق مخفیPart: 44فردا*ویو ات*با دلدرد شدید از خواب ب...

نام فیک: عشق مخفیPart: 41ویو جیمین*دوساعت گذشت و بهوش اومد*ن...

نام فیک: عشق مخفیPart: 40ویو ات*خیلی صدای تیر اندازی زیاد بو...

نام فیک:عشق مخفیPart: 10ویو ات*با ترس نگاش کردم*دکمه ی لباسش...

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط