نام فیک: عشق مخفی
Part: 44



فردا*
ویو ات*
با دلدرد شدید از خواب بیدار شدم*
به دورو برم نگا کردم. اومدم پاشم که جیمین منو کشید توی بغلش*
ات. اییی*زیر لب
جی. کجا کوچولو*بم
ات. دلم درد میکنه میخوام برم قرص مسکن بخورم
جی. تقصیره خودته من میخواستم بهت اسون بگیرم خودت نخواستی
ات. من باهات قهرمم*بلندد
جی. اوکی قهر باش ولی باز اتفاقات دیشب رخ میدهاا
نگاش کردم. کاملا جدی بود*
ات. خب تو هم زیاده رویی کردی
دستشو گذاشت روی دلم و ماساژ میداد دلمو*
ات. نمیخواد ماساژ بدی*جدی
جی. انقد لجبازی نکن*بم
ات. چیزی نگفت*
درد دلم کمتر شد. دستشو از روی دلم برداشتم*
ات. ممنون بهتر شدم*اروم
جی. خوبه*بوسم کرد
پاشدم و لباسامو پوشیدم رفتم دست و صورتمو شستم ی قرص مسکن خوردم و داشتم صبحونه رو اماده میکردم*
ات. جیمین بیا صبحونه بخوریم*بلند
جی. باشه
جیمین اومد و نشستیم و شروع کردیم به خوردن صبحونه*
جی. ات حق خوردن قرص ضد بارداری رو نداری فهمیدی؟*جدی
ات. ولی من هنوز بچه ام نمیتونم حامله شم به این زودی که*اخم
جی. من بچه میخوام و اگر قرص بخوری جرررت میدم*جدی
ات. چقد زور میگی*اخم
جی. همینه که هست
ات. باشه
صبحونه رو خوردیم و تموم شد*
جی. من میرم شرکتم احتمالا برای ناهار نیام منتظرم نمون *بوسم کرد*
ات. باشه
جیمین رفت*
جیمین بعضی از خدمتکارا رو مرخص کرد بعضیارو نگهداشت. کلا اجوما و سه تا خدمتکار بودن توی خونه و بادیگارد ها. بادیگارد ها هم توی حیاط پشتی بودن*



لایک: ۳۶
کامنت: ۴۰

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆

عزیزان فعلا رای اکثریت با تهیونگ هست و فیک جدید با تهیونگ هستش و توضیحاتش رو میزارم توی پست بعدی