#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_229
دیگه چیزی بهش نگفتم و سمت کمد لباسام رفتم
از بین لباسایی که امروز اورده بودم یه دست لباس راحتی کرم رنگ برداشتم و پوشیدم
سمت دستشویی رفتم و طبق معمول بعد عملیات مسواک زدمو از دسشویی زدم بیرون
به طرف تخت رفتم اروم روش نشستم
+میگما جونگکوک
_بله؟
+ممنون واسه این شب فوق العاده! هنوزم از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم
دستشو برداشتو با یه لبخند دندون نما بهم زل زد
_ راضی بودی فسقلی؟
دیگه برام اهمیت نداشت هرچقدر میگفت فسقلی بهم بر نمیخورد
+اره خیلی... مرسی
_اخ خجالتم نده دیگه یه شوهر جنتلمن این کارارو بلده!
+ولی خیلی ازت دلخورما
سوالی نگاهم کرد
_خب.. خب شما همه ویس/کی خوردین ولی به من اصلا اجازه ندادی لـ..ب بزنم خیلی بدی
اخماش رفت توی هم
_معلومه که نمیزارم.. تازه وارد سن هجده سالگی شدی بیام بدم ویس/کی بخوری؟ اصلاااا
کمی ترس توی وجودم لونه کرد
دیگه چیزی نگفتمو با سر تایید کردم
چند دقیقه ای به همون منوال گذشتو من اصلا متوجه نشدم که چند دقیقه است بهش زل زدم
دستی توی موهاش کشیدو گفت
_خوردی منو!!!
یکم گیج نگاش کردم بعد به خودم اومدمو
پوزخندی زدم
+دیدن خر کیف میده
مثل دخترا پشت چشمی نازک کردو بالش رو سمتم پرتاب کرد که صاف خورد به کلم
جیغ ارومی کشیدم و حرصی بالشو برداشتم و با بالش بیچاره افتادم به جون جونگکوک
که یهو....
جونگکوک هم به تقلید از من بالش دیگه ای برداشتو شروع کرد به زدن من
صدای خندمون توی کل خونه پیچیده بود
هرچند همش قدرت جونگکوک بیشتر بودو من بیشتر در.دم میگرفت
و ضر..به های من براش مثل پر کاه بود
هرچقدر بیشتر میزدم خودم بیشتر خسته میشدم پس بهتره بود یه نقشه بکشم
منتظر موندم تا با بالش یکی زد به سرم
خودمو روی زمین انداختم و بلند اخی کشیدم
اول بهم خندیدو گفت چه سست عنصرم..
ولی به من میگن کیم لیلی!!!!
از جام تکون نخوردم
انگاری یکم ترسیده باشه اسممو صدا زد
دوباره اخی کشیدم و دستمو گذاشتم روی سرم
سمتم اومد و کنارم روی زمین نشست
همینکه خواستم موهاشو بگیرم منو توی اغو..شش گرفتو روی موهامو بو//سید
_ببخشید... نمیدونستم در..دت میگیره... ببخشید
مظلومیت و نگرانی خاصی ته صداش بودو این قلب منو گیلی ویلی میکرد
اخ لیلی باز داری خل میشی!!!
کمی هلش دادم عقب
+خوبم جونگکوک
بیشتر به خودش فشارم دادو حلقه دستاشو دورم سفت تر کرد
+جونگکوک دارم خفه میشممم
از خودش جدام کرد و دوباره پشت چشمی برام نازک کرد
از این حرکتش حسابی خندم میومد
تک خنده ای کردم و سرمو به نشونه تاسف تکون دادم
کنارم روی زمین نشست
دست به سیـ..نه طلب کار بهش زل زدم
+دلم برات سوخت وگرنه میزدم لت و پارت میکردم
_پس دلت سوخت
+اره
_باشه باشه
با چشماش جز جز صورتم رو از نظر گذروند
طبق عادت همیشگیم پوست لـ.بمو به دندون گرفتمو کندم
جونگکوک که با نگاهش جز جز صورتمو داشت برسی میکرد رسید به لـ..بم
اخمی کردو رو بهم غرید
210 لایک
#Season_two
#part_229
دیگه چیزی بهش نگفتم و سمت کمد لباسام رفتم
از بین لباسایی که امروز اورده بودم یه دست لباس راحتی کرم رنگ برداشتم و پوشیدم
سمت دستشویی رفتم و طبق معمول بعد عملیات مسواک زدمو از دسشویی زدم بیرون
به طرف تخت رفتم اروم روش نشستم
+میگما جونگکوک
_بله؟
+ممنون واسه این شب فوق العاده! هنوزم از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم
دستشو برداشتو با یه لبخند دندون نما بهم زل زد
_ راضی بودی فسقلی؟
دیگه برام اهمیت نداشت هرچقدر میگفت فسقلی بهم بر نمیخورد
+اره خیلی... مرسی
_اخ خجالتم نده دیگه یه شوهر جنتلمن این کارارو بلده!
+ولی خیلی ازت دلخورما
سوالی نگاهم کرد
_خب.. خب شما همه ویس/کی خوردین ولی به من اصلا اجازه ندادی لـ..ب بزنم خیلی بدی
اخماش رفت توی هم
_معلومه که نمیزارم.. تازه وارد سن هجده سالگی شدی بیام بدم ویس/کی بخوری؟ اصلاااا
کمی ترس توی وجودم لونه کرد
دیگه چیزی نگفتمو با سر تایید کردم
چند دقیقه ای به همون منوال گذشتو من اصلا متوجه نشدم که چند دقیقه است بهش زل زدم
دستی توی موهاش کشیدو گفت
_خوردی منو!!!
یکم گیج نگاش کردم بعد به خودم اومدمو
پوزخندی زدم
+دیدن خر کیف میده
مثل دخترا پشت چشمی نازک کردو بالش رو سمتم پرتاب کرد که صاف خورد به کلم
جیغ ارومی کشیدم و حرصی بالشو برداشتم و با بالش بیچاره افتادم به جون جونگکوک
که یهو....
جونگکوک هم به تقلید از من بالش دیگه ای برداشتو شروع کرد به زدن من
صدای خندمون توی کل خونه پیچیده بود
هرچند همش قدرت جونگکوک بیشتر بودو من بیشتر در.دم میگرفت
و ضر..به های من براش مثل پر کاه بود
هرچقدر بیشتر میزدم خودم بیشتر خسته میشدم پس بهتره بود یه نقشه بکشم
منتظر موندم تا با بالش یکی زد به سرم
خودمو روی زمین انداختم و بلند اخی کشیدم
اول بهم خندیدو گفت چه سست عنصرم..
ولی به من میگن کیم لیلی!!!!
از جام تکون نخوردم
انگاری یکم ترسیده باشه اسممو صدا زد
دوباره اخی کشیدم و دستمو گذاشتم روی سرم
سمتم اومد و کنارم روی زمین نشست
همینکه خواستم موهاشو بگیرم منو توی اغو..شش گرفتو روی موهامو بو//سید
_ببخشید... نمیدونستم در..دت میگیره... ببخشید
مظلومیت و نگرانی خاصی ته صداش بودو این قلب منو گیلی ویلی میکرد
اخ لیلی باز داری خل میشی!!!
کمی هلش دادم عقب
+خوبم جونگکوک
بیشتر به خودش فشارم دادو حلقه دستاشو دورم سفت تر کرد
+جونگکوک دارم خفه میشممم
از خودش جدام کرد و دوباره پشت چشمی برام نازک کرد
از این حرکتش حسابی خندم میومد
تک خنده ای کردم و سرمو به نشونه تاسف تکون دادم
کنارم روی زمین نشست
دست به سیـ..نه طلب کار بهش زل زدم
+دلم برات سوخت وگرنه میزدم لت و پارت میکردم
_پس دلت سوخت
+اره
_باشه باشه
با چشماش جز جز صورتم رو از نظر گذروند
طبق عادت همیشگیم پوست لـ.بمو به دندون گرفتمو کندم
جونگکوک که با نگاهش جز جز صورتمو داشت برسی میکرد رسید به لـ..بم
اخمی کردو رو بهم غرید
210 لایک
- ۱۷.۶k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط