رمان ( عمارت ارباب)
part 6
_همه گوش کنید فردا مهمونی ویژه داریم تمام شما ها باید کار هایی که بهتون میدم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدید شیفمم شد ..
ندیمه: چشم
_ خوبه فردا کاراتون رو بهتون میگم کسی سرپیچی کنه تنبه میشه .
ندیمه: چشم
_ گمشید اتاق ها کسی بیرون از اتاق نباشه
× اهههه من دیگه نمی تونم خسته شدم منکه انجام نمیدم مهمونی اوناست چه ربطی به ما داره اهههههه وارد اتاق شدم( اتاق که ات هست چهارتا تخت داره یعنی چهار نفر داخل اون اتاق هستن همشونم دوست های صمیمی ات هستن ات از بچگی با .. جنی ، جیسو ، لیسا، رزي بزرگ شده( میتونید اعضای بلنک پینک رو حساب کنید اسم کم داشتنم )
× که دخترا پرید جلوم
جنی: ات بریم بخوابیم فردا اگه کاری انجام ندیدم ارباب تنبهمون میکنه
× بهههه من چهه من انجام نمیدم فردا هم بیدارم نکنید وگر نه خودمم سرتون رو از بدنتون جدا میکنم .
رزي: تنبه که شدی میفهمی
× همین که هست
جیسو : حداقل گمشو بخواب
× نمیخوام خوابم نمیاد
لیسا: حداقل نمیخوای بخوابی تا نصف شب با خودت حرف نزن .
× ایشش باشه
× همه دخترا به سمت تخت های خودشون رفتن و به ثانیه نکشیده خوابیدن ولی من بیدار بودم هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم نگاهی به ساعت کردم که ساعت ۲ شب بود می دونستم همه خوابند این موقع پس از اتاق رفتم بیرون تا برم آبی بخورم همین که به پله ها نرسیدم صدای ......
ادامه دارد 🌃
این پارت چون کم بود چند ساعت دیگه پارت جدید میزارم 💌💪حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 🥳
_همه گوش کنید فردا مهمونی ویژه داریم تمام شما ها باید کار هایی که بهتون میدم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدید شیفمم شد ..
ندیمه: چشم
_ خوبه فردا کاراتون رو بهتون میگم کسی سرپیچی کنه تنبه میشه .
ندیمه: چشم
_ گمشید اتاق ها کسی بیرون از اتاق نباشه
× اهههه من دیگه نمی تونم خسته شدم منکه انجام نمیدم مهمونی اوناست چه ربطی به ما داره اهههههه وارد اتاق شدم( اتاق که ات هست چهارتا تخت داره یعنی چهار نفر داخل اون اتاق هستن همشونم دوست های صمیمی ات هستن ات از بچگی با .. جنی ، جیسو ، لیسا، رزي بزرگ شده( میتونید اعضای بلنک پینک رو حساب کنید اسم کم داشتنم )
× که دخترا پرید جلوم
جنی: ات بریم بخوابیم فردا اگه کاری انجام ندیدم ارباب تنبهمون میکنه
× بهههه من چهه من انجام نمیدم فردا هم بیدارم نکنید وگر نه خودمم سرتون رو از بدنتون جدا میکنم .
رزي: تنبه که شدی میفهمی
× همین که هست
جیسو : حداقل گمشو بخواب
× نمیخوام خوابم نمیاد
لیسا: حداقل نمیخوای بخوابی تا نصف شب با خودت حرف نزن .
× ایشش باشه
× همه دخترا به سمت تخت های خودشون رفتن و به ثانیه نکشیده خوابیدن ولی من بیدار بودم هر کاری میکردم نمی تونستم بخوابم نگاهی به ساعت کردم که ساعت ۲ شب بود می دونستم همه خوابند این موقع پس از اتاق رفتم بیرون تا برم آبی بخورم همین که به پله ها نرسیدم صدای ......
ادامه دارد 🌃
این پارت چون کم بود چند ساعت دیگه پارت جدید میزارم 💌💪حمایت یادتون نره تنکیو بای بای 🥳
- ۱۶.۹k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط