نام فیک:عشق مخفی
Part: 24
ویو ات*
ات. بغل کی افتادم من..؟ *زیر لب
جی. اومدم از خونه برم بیرون تا درو باز کردم افتادی بغلم
ات. نگاش کرد*
بیا همینو کم داشتم الان بهونه میشه*
جی. چرا انقد امروز زود اومدی؟
ات. استادم منو از کلاس انداخت بیرون*لبخند
جی. چرااا؟
ات. چون حواسم به درس نبود*پاشدم*
جی. ات این هفته خیلی مهمه هفته ی اخرت هست اگر بیافتی باید یک سال درس بخونی هاا
ات. میدونم
نگاش کردم. میخواست یچیزی بگه ولی نمیدونست بگه یا نه فقط دعا دعا میکردم اون چیزی که صبح گفته رو نگه...*
جی. فکراتو کردی؟
ات. راجبه...؟
جی. شغلم*پاشد
ات. خب راستش شغلت بهم مربوط نیست و خب دیگه نمیخوام بدونم...
جی. مطمئنی؟
ات. اره
ات. غذا چیه؟ *نگاش کردم*
جی. دوکبوکی
ات. اخجوننن*سریع رفتم پایین*
حتی نمیخواستم بدونم که میخواد چیکار کنه اما خب میترسیم نکنه فکر بدی بزنه به سرش...*
نشستم روی صندلی که سنا اومد*
س. سلام*لبخند
ات. سلام کوچولو
خدمتکار غذا رو گذاشت جلومو رفت اونور. شروع کردم به خوردن غذا*
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
Part: 24
ویو ات*
ات. بغل کی افتادم من..؟ *زیر لب
جی. اومدم از خونه برم بیرون تا درو باز کردم افتادی بغلم
ات. نگاش کرد*
بیا همینو کم داشتم الان بهونه میشه*
جی. چرا انقد امروز زود اومدی؟
ات. استادم منو از کلاس انداخت بیرون*لبخند
جی. چرااا؟
ات. چون حواسم به درس نبود*پاشدم*
جی. ات این هفته خیلی مهمه هفته ی اخرت هست اگر بیافتی باید یک سال درس بخونی هاا
ات. میدونم
نگاش کردم. میخواست یچیزی بگه ولی نمیدونست بگه یا نه فقط دعا دعا میکردم اون چیزی که صبح گفته رو نگه...*
جی. فکراتو کردی؟
ات. راجبه...؟
جی. شغلم*پاشد
ات. خب راستش شغلت بهم مربوط نیست و خب دیگه نمیخوام بدونم...
جی. مطمئنی؟
ات. اره
ات. غذا چیه؟ *نگاش کردم*
جی. دوکبوکی
ات. اخجوننن*سریع رفتم پایین*
حتی نمیخواستم بدونم که میخواد چیکار کنه اما خب میترسیم نکنه فکر بدی بزنه به سرش...*
نشستم روی صندلی که سنا اومد*
س. سلام*لبخند
ات. سلام کوچولو
خدمتکار غذا رو گذاشت جلومو رفت اونور. شروع کردم به خوردن غذا*
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
- ۳.۶k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط