سلام ای نوازش گرک و میش
بیا و این سکوت پر از یادت را بشکن
غروب نقاش خوبی است
آسمان را به رنگ دلتنگی هایم در آورده
هر غروب دری است به سمت خاطراتی که بابوی تو آغاز میشد
گاهی دلتنگی به شکل حضوری است که نیست 😔😔
دیدگاه ها (۰)

فرهاد کوه را می‌شکافت و شیرین را می‌جست شیرین بالای بیستون ا...

یوسف نی ام و‌لیک مرا گرگ دریده است تا شهر پدر کیست برد پیرهن...

فرهاد عاشق بود که تیشه اش بیشتر از زبانش حرف میزد مردی که هر...

( 3 تفنگدار )پارت ۱۹۴ سپس با لحن مهربانی گفت... یوری ؛ آقای ...

تکپارتی عاشقتم پری کوچولو بابا با کنترلی که در دست داشتی‌ فی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط