فرهاد کوه را میشکافت و شیرین را میجست
فرهاد کوه را میشکافت و شیرین را میجست
شیرین بالای بیستون ایستاده بود و فرهاد را میدید تیشه میزد خون میچکید. و ستاره میریخت
عشق همین است. یکی میکند. یکی مینگرد و کوه میگرید و آسمان میسوزد 😔
شیرین بالای بیستون ایستاده بود و فرهاد را میدید تیشه میزد خون میچکید. و ستاره میریخت
عشق همین است. یکی میکند. یکی مینگرد و کوه میگرید و آسمان میسوزد 😔
- ۲.۳k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط