برای او part : 28

_ من در این باره جدی هستم ویولنت فقط حرف من رو در این مورد قبول نکن با یه نفر که در این مورد اطلاعات داره صحبت کن و سند رو بهش نشون بده و نظرش رو بپرس
ویولنت با خود فکر کرد که هر چه او بیشتر اصرار میکند که با یک وکیل دیگر صحبت کند بیشتر احساس میکرد که به آن نیازی ندارد اما کاری که جیمین از او خواسته بود را انجام میداد عاقلانه بود و او داشت کارها را برایش راحت تر میکرد پرسید
+ میدونم که شما قرار نیست تقلب کنین من نگران نیستم
_ دلیلی نداری که بخوای به من اعتماد کنی
این حرفش باعث شد لبخند بزند
+ ‌جیمین وقتی فهمیدی که من از برادرت حامله هستم اولین کاری که کردی این بود که به من درخواست ازدواج بدی اصلا از من نخواستی که تست دی ان ای بدم تا ثابت کنم که این بچه بچه ی جیمیه و من رو متهم نکردی که دارم جیمی یا خودت رو به تله میندازم من قدردان همه ی اینها هستم تو مردی هستی که کار درست رو انجام میده من به اصول اخلاقیت احترام میزارم
جیمین مانند چوب سفت شد و ویولنت مانده بود که چه قسمت از صحبتش اشتباه بوده قبل از آنکه بتواند سوالی از او بپرسد جیمین گفت
_ ما باید درباره ی ازدواج با هم صحبت کنیم. من فکر میکنم هر چه زوتر بهتر باشه
به همان اندازه که دوست نداشت حرف او را تصدیق کند، میدانست که درست میگوید قرار نبود که با گذشت زمان، حاملگیش کمتر شود
جیمین ادامه داد : _ میتوین بریم لاس وگاس نزدیکه و اسون بیشتر هتل‌های اونجا خوشحال میشن که ترتیب به ازدواج رو بدن میتونیم شنبه صبح به سمت اونجا پرواز کنیم و ظهر یکشنبه برگردیم
ویولنت زمزمه کرد این که خیلی سریعه
لاس وگاس بلافاصله یک کلیسای قدیمی همراه با اجرای مراسم با بدل الویس را در ذهن خود تصور کرد خیلی با آن مراسم بزرگ و باشکوهی که همیشه آن را تصور میکرد فرق داشت همیشه خواهرانش را به عنوان ساقدوشانش تصور میکرد و این که دست در دست پدرش وارد مراسم میشود
جیمین با بلند کردن دستش و گذاشتن آن بر روی دستان ویولنت او را متعجب کرد. گفت
_ دفعه ی بعد اون ازدواج رویایی خودت رو خواهی داشت
از کجا میدانست که به چه فکر میکند ؟
+ لاس وگاس خوبه منطقی ترم هست
نگاهش بر روی صورت ویولنت قرار گرفت
_ فکر کردم که یه چند هفته بعد از ازدواجمون صبر میکنیم و بعد درباره ی بچه با خانوادت صحبت میکنیم
ارام سر خود را تکان داد از گرمای دستان ‌جیمین بر روی دستانش لذت میبرد این بهترین راهه اولش همین درک ازدواجمون براشون کافی خواهد بود
دلش نمیخواست به واکنش بقیه فکر کند مادرش از اینکه در چنین مراسم مهمی حضور نداشته ناراحت میشد و پدرش...و پدرش میخواست مطمئن شود که او واقعا جیمین را دوست دارد
نمیدانست که چگونه باید به این سوال پدرش جواب بدهد برای همین باید تمام تلاشش را میکرد تا از آن خودداری کند
هنگامی که سالادشان را آوردند با خود اندیشید که چقدر مسائل زیادی هست که باید به آنها فکر کند در مدت کوتاهی، تغییرات زیادی رخ داده بود ..
جیمین گفت : _ فکر کردم بعد از اینکه ازدواج کردیم گفتن این حقیقت به خانوادت کمتر پیچیده به نظر میاد وقتی برگشتیم میتونیم بریم پیششون و بگیم که همه چی تموم شده و بعد تو به خونه ی من خواهی اومد
ویولنت چنگال خود را بر روی میز گذاشت و به او خیره شد البته که میدانست ازدواج با او به معنی زندگی کردن در یک خانه است..اما اصلا
به این واقعیت فکر نکرده بود که که باید خانه ی خود را ترک کرده و به خانه ی جیمین برود
جیمین ادامه داد : دو تا اتاق مهمان هست که با به حموم به هم مرتبط میشن اونا برای تو و بچه خوب خواهند بود هر هفته هم کسی میاد که خونه رو تمییز کنه
جیمین لبخند زد
_ مجبور نیستی خونه بزرگه در ضمن تو با دانشگاه و بچه سرت شلوغ میشه ادامه تحصیلت مهمه ویولنت میدونم که حامله شدنت برنامه هات رو خراب کرده اما من میخوام زمانی که طلاق گرفتیم تو انقدر سرپای خودت باشی که بتونی اون چیزی که میخوای رو بدست بیاری

سلام به همگی اینم از پارت جدید این پارت واسه کسانی که حمایت کردن گذاشتم واقعا ممنونم از چند نفری که حمایتم بقیه هم که روح یه سریا نیستن این مشکل نیست یه سریا که هستن میخونن حمایت نمیکنن واقعا درکشون نمیکنم پس لطفا روح نباشید حمایت کنید انرژی بدید که هر روز واستون فعالیت کنم
دیدگاه ها (۵)

lasting song part : ۶

lasting song part : 7

برای او part : 27

برای او part : 2۶

love or hate, lost love!! P: 2جک: اقا به اقای جئون گفتیم اما...

ادامه دارد هفتم

پارت ۹ات: اه... خیلی بدی خیلی درد دارم جیمین: باید بری حموم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط