#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_200


_چیزی گفتی؟

هوفی کشیدمو دلو زدم به دریا

+لطفا اروم بلندم کن لطفا

تک خنده ای کردو بلندم کرد

_اینجوریکه التماس کردی دلم به حالت سوخت

حوصله کل کل باهاشو نداشتم تنها یکی زدم توی سرشو بدو بدو سمت اتاق رفتم
نشستم پشت میز و شروع کردم به خوندن درس مشقام
حدود چند ساعتی گذشت که با غرغرای نامجون از خواب بیدار شدم

_هی دختر فکر کردی اینجا استراحت گاهی چیزیه؟ بلند شو بلند شو بیا ناهار کوفت کن

اینو گفتو سریع از اتاق خارج شد
لعنتی گفتمو با چشمای خابالود از پشت میز بلند شدم
والا تا جایی که یادم میاد هروقت میام درس بخونم بعد دو یا سه ساعت یهو خوابم میبره!
سمت دستشویی رفتم
بعد عملیات ابی به سرو صورتم زدمو سمت میز رفتم
شونه رو برداشتمو موهامو کمی شونه کردم
حالا که بهش فکر میکنم عجیبه تهیونگ و جیمین من رو به خاطر کب.ودی مسخره نکردن
بعد شونه کردن موهام

از اتاق زدم بیرونو سمت اشپزخونه پا تند کردم
دیدم همه درحال ناهار خوردن هستن و خبری از جونگکوک نیست
سمت صندلی رفتم و عقب کشیدمش
حین انجام اینکار سلامی گفتم
مادر جون و پدرجون با مهربونی همیشگی جواب دادن ولی این الدنگ (نامجون) اصن نگامم نکرد!
بدر..ک اصن برو بمـ..یر
برای خودم نودل کشیدم و شروع به خوردن کردم
اخر سریه نوشابه روشو از مادر جون تشکر کردم
به همراه مادر جون ظرفارو توی سینک ریختمو خودم دست بکار شدم که بشورم

پدرجون و نامجون داشتن توی اشپزخونه حرف میزدن
که گوشی پدرجون زنگ خورد
گوشیو جواب دادو سمت بیرون اشپزخونه پا تند کرد
بعد حدود پنج دقیقه که منم دیگه ظرفارو شسته بودم پدرجون سمتم اومد

_دخترم بیا ببین جونگکوک چیکارت داره

گوشیو ازش گرفتم و باشه ای گفتم
تلفن رو گذاشتم در گوشم

+بله؟
_سلام
+سلام
_خوبی؟
+اره ممنون کجایی
_پیش پدرت
البته الان زدم بیرون کافه دارم باهات صحبت میکنم

ناخوداگاه با شنیدن حرفش دست پامو گم کردم و پرسیدم

200 لایک
دیدگاه ها (۷)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_201+هان؟ _میگم..+هیچی ال...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_202_بابا... ببنیمت... پر...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_199+کجا میری؟ _برم شرکت ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_198برای اینکه کب..ودیا ز...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_189دیدم اوکیه و دوباره ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط