#Gentlemans_husband
#The_End_of_season_two
#part_240


بهم نگاهی انداخت

_اره دیگه داداش حالا بعدا بازم دور هم جمع میشیم

باشه ای گفتم و باهاش دست دادم رفت اماده رفتن بشه
منو نامجون هردو سمت نشیمن رفتیم
همه ی بچها اونجا جمع شده بودن به علاوه لیلی
لیلی توی بغـ ل جودی دراز کشیده بود و جودی موهاشو نوازش میکرد
اهی از ته دل کشیدم
چی میشه یبارم اینجوری از ته دل میومد بـغل من؟
تصمیم گرفتم دیگه به افکارم سرو پا ندم
کسی جز منو خود لیلی نمیدونست هنوزم که هنوزه نه با هم را//بطه ای برقرار نکردیم وچیزی بینمون نیست
سمت مبل تک نفره ای رفتم و نشستم

یکم با بچها صحبت کردیم
یه ایده به ذهنمون رسید
قرار شد در اولین فرصتی که پیش بیاد بریم بوسان
این ایده رو تهیونگ و لیلی دادن
همه خیلی ازش استقبال کردن
ولی متاسفانه برای یکسری کار باری که داشتیم نمیشد این روزا رفت، بنابراین گزاشتیمش برای ماه آینده

(چند ساعت بعد)

یبار دیگه جلوی آیینه به خودم نگاهی انداختم
وقتی مطمئن شدم همچی اوکیه از اتاق زدم بیرون
سریع پله هارو پایین رفتم و با لیلی روبرو شدم که...

۲۱٠ لایک

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خب فصل دوم هم تموم شد
بریم برای شروع فصل سوم؟؟
دیدگاه ها (۱۹۳)

این هم گروه سروش واسه کسایی که میخواستن و سروش دارنhttps://s...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_241کنجکاو بهم زل زد_کج...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_238نوچ نوچی کردو شروع کر...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_237سیگارو تا نصفه رفته ب...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_165لیلی اروم خندید و کنا...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_198برای اینکه کب..ودیا ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط