#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_237


سیگارو تا نصفه رفته بودم که حضور کسیو پشتم احساس کردم
تا خواستم برگردم ببینم کیه دستی محکم کوبیده شد توی گر.دنم
اخ کوتاهیی از لـ.بم بیرون پرید و سمت شخص برگشتم..
با دیدن یونگی و اخمای در همش چشم غره ای نثارش کردم

+چته ک//ص/ک/ش، مگه مرض داری؟
_ چه کوفتیه دستت؟
+کوری نمیبینی سـ.یگاره؟

اومدو کنارم نشست

_میبینم ولی مگه توافق نکرده بودیم دیگه نکشی!

صدامو پایین اوردم..

+نمیکشیدم،یهویی شد

دست اورد سمت سیگارو از دستم گرفت

_نه دیگه نداشتیم..

پوفی کشیدم

+ویکتوریا زنگ زد

ابرو های درهم یونگی بالا پرید

_چی؟ ویکتوریا؟
+اره خود هر/زش

یونگی پوزخندی زدو کنارم نشست

_چی میگفت حالا
+ چرت پرت.. میگفت میخوام بهت یه فرصت بدم گفت.. میدونم دوسم داری هنوز

یونگی فحشی زیر لـ ب نثارش کرد

_چی گفتی بهش؟
+توقع داشتی چی بگم؟ چنتا فحـ شو  و اخر سر گفتم دیگه نبینم زنگ بزنه

سری تکون دادو به روبروش خیره شد
خواستم سیـ.گارو ازش بگیرم ولی اجازه نداد

_میخوای تک نفره بکشی؟ میدونی که کیف نداره
+یونگی، حساسیت داری بده من اونو

210 لایک
دیدگاه ها (۱۰)

#Gentlemans_husband#Season_two#part_238نوچ نوچی کردو شروع کر...

#Gentlemans_husband#The_End_of_season_two#part_240بهم نگاهی ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_236_داری خندمو در میاری....

#Gentlemans_husband#Season_two#part_235صدای دختر خیلی اشنایی...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_211تکونش دادمو اروم زمزم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط