Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_34



_یونگی
+جانم
_کجایی؟
+دارم سوار ماشین میشم بیام تو کجایی؟
_لازم نیست بیای
+بله؟
_کنسل شد.. خدافظ
+اما..

چون صدای گوشی رو کمی بلند کرده بود تا حدی شنیدم چی گفتن.
گوشیو قطع کرد و داخل جیبش انداخت
اب دهنمو اروم قورت دادم

+چ... چرا نریم؟

نگاهی با اخم بهم انداخت همین نگاه کافی بود تا بفهمم داره بهم میگه خفه شو

_دهنتو میبندی یا ببندم؟

(چند مین بعد)

خیلی زود به خونه رسیدیم
کمربندشو باز کردو از ماشین پیاده شد و رفت به سمت پله ها
تند تند پشتش حرکت کردمو با صدای نسبتا بلند گفتم:

+جونگکوک اینطوری که فکر میکنی نیست چرا بهم مهلت نمیدی توضیح بدم..

یه لحظه به خودم تشر زدم چرا باید به اون کارامو توضیح بدم؟ به اون چه مربوطه؟
ولی از بچگی این عادتو داشتم
نمیتونم ببینم کسی منو ادم بده ببینه
با خشم به سمتم اومدو بازوم رو گرفت داشت با تمام قدرت فشار میداد سعی کردم چهرم رو جدی نشون بدم
ولی مظلومیت صدام چی میگفت؟

+ در..د داره نکن ولم کن
_ببین لیلی تا امروز به سازت رقصیدم ولی دیگه نه به روت خندیدم پرو شدی دختریه هو/ل از این به بعد اون روی سگمو میبینی که هی هر گـو/هی بخوری بگم اشکال نداره بچست ولش کن گذشت ولی دیگه نه

با اتمام حرفش با ضرب پرتم کرد روی زمین اینبار نه روی مبل بلکه روی سرامیک های شفافو سرد خونه.
جای دستاش حسابی درد داشت از شدت درد زدم زیر گریه ولی اصلا توجهی نمیکرد! بی توجه به هق هقام از پله ها بالا رفتو وارد اتاقش شد.
بعد از چند دقیقه زجه زدن که دل هیچکس جز خودم به حال خودم نمیسوخت
به سمت اتاقم رفتم تا کمی استراحت کنم و بعد باهاش حرف بزنم تا بلکه اروم شه بهتره به صورت توافقی این موضوعات رو حل کنیم کلمه طلا•ق تنها چیزی بود که هی توی ذهنم رد میشد
ولی بعدش چی؟ چیکار میکردم؟
حتی کارتون خواب شدن هم بهتره از هم خونه بودن با این روانیه
با فکر اینکه من الان چه خواسته و ناخواسته مال این خانواده ام دوباره بغض کردم
بخوامم نمیتونم از اینجا برم
برم؟ کجا برم؟ پیش پدری که خودش منو فرستاده اینجا؟
وقتی به اتاق رسیدم
به سمت دسشویی رفتمو دست صورتم رو شستم
روی کاناپه نشستم
کلافه دستی بین موهام کشیدم
به خودم لعنت میفرستادم که چرا اصلا اون شماره لعنتیو سیو کردم
چرا دارم اینقدر بچه گانه رفتار میکنم!

85 لایک
دیدگاه ها (۳۵)

#Gentlemans_husband#part_35چرا نمیفهمم شرایط کاملا فرق کرده!...

#Gentlemans_husband#part_36ساعت1:27صدای کلید انداختن داخل در...

#Gentlemans_husband#part_33_سلام خوشگله خوبی؟ برای اینکه از ...

#Gentlemans_husband#part_32شاید الان داره با خودش میگه: " ای...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_213خمیازه ای کشیدم و سمت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط