چند شاتی

" دخترِ من "
part 13
یهویی داد همه مخصوصا جونگکوک بلند شد
بلند خندیدم و جلوی دهنمو گرفتم که قهقهه نزنم
جونگکوک گلارو برد گذاشت تو ماشین
بعدشم دستشو دور کمرم حلقه کرد و کشیدم عقب و به شوخی برا دوستش خط و نشون کشید: حالا دارم برات
همه خندیدیم و منتظر به هم نگاه کردیم که جونگکوک گفت: شاید باور نکنید؛ اما همچین لحظه‌ای رو حتی تو خوابمم نمیدیدم! اینکه یه روزی اینقد ثروتمند بشم، واقعا رویا بود!
داشتن عشق، معرفت و رفاقت با هم، از من پولدارترین مرد دنیارو ساخته و من اینو مدیون شماهام
مرسی که با هم کنار اومدین
مرسی که همدیگه رو درک کردین و مهم‌تر از همه مرسی که عشق و رفاقتتون نسبت به من، بیشتر از غرور و خودخواهیتون بود
قبل از تموم کردن حرفش، مکث کوتاهی کرد: خب دیگه احساسیش نمیکنم، همه برگردید سر زندگیتون! میخوام با دخترم تنها باشم
میمیک هممون از حالت احساسی، به خنده بلند تغییر کرد
+ بخدا من منتظر بودم تهشو یه طور دیگه تموم کنی
+ عوضی تو حس رفته بودم
+ تقصیر منه اینقد با دقت داشتم گوش میدادم بهت
+ یکی طلبت بیشور
بالاخره بعد از چند دقیقه، با شوخی و خنده با تک تک دوستاش خدافظی کردیم
بعدش من موندم و جونگکوک و یه عالمه گل
به دسته گلا اشاره کردم: اینارو چطوری ببرم خونه
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

چند شاتی

این یه عشقه بیبپارت : 38بعد اینکه جونگکوک بلیط هارو گرفت اوم...

p³⁹قسمت ۳۹ : آخرین جنگویو وی (تهیونگ)شب حمله رسید.آسمون سیاه...

p³⁹قسمت ۳۹ : آخرین جنگویو وی (تهیونگ)شب حمله رسید.آسمون سیاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط