معشوقه دشمن
معشوقه دشمن
P⁸
اولین شبی بود که اینجا میبود.خوابش نمیبرد حقم داشت.غیر از اینکه اینجا جدید بود،تو ذهنش هم کلی سوالات و مباحث مختلف رد میشد.ساعت نزدیکای ۲ بود اما هنوز خواب به چشماش نیومده بود.رفت توی دستشویی و ابی به دست و صورتش زد.برگشت رو تخت و چند قسمت از یه فیلم رو دانلود کرد.خودشو لای پتو کرد و فقط صورتش و موهای چتری اش بیرون بودن.شروع کرد فیلم دیدن...
وسطای فیلم یونوو پیام داد
؛(خب خانوم خانوما.چ خبر.احتمال هشتاد و نه درصد بیداری)
+(بیدارم)
؛(چیکار میکنی)
+(فیلم میبینم)
؛(چ فیلمی)
+(تا حالا از گروگانا اینقدر سوال نپرسیده بودم)
؛(خو ب کیـ...به کفتر)
+(اره همون کفتر)
؛(صبح زود باید پاشی برو بخواب)
+(خوابم نمیبره به تو ام ربطی نداره)
؛(حیف من که دارم برات وقت میزارم)
+(گمشو)
دیگه بعد اخرین پیامی که داد،جوابی به یونوو نداد.قسمت اول فیلمشو تموم کرد و دیگه چشماش خسته بودن پس با کلی غلتیدن و تلاش،خوابش برد.
...
همون دیشب،گوشی رو روی ساعت ۶،۶:۵،۶:۱۰ و همینطور پنج دقیقه ی بار گذاشته بود.ساعت ۶:۳ بود و گوشیش زنگ میخورد.بلند شد و قعطش کرد.بعدشم تمام ساعت های دیگه ک قرار بود در دقایق آینده زنگ بزنه رو خاموش کرد و رفت دستشویی تا کاراشو بکنه.لباس های کاریش رو پوشید.طبق گفتهی دیشب جونگکوک بعد از بیدار شدن باید بره تو دفترش پس بعد پوشیدن لباساش،زدن عطرش،مرتب کردن موهاش و انداختن ساعت کوچیک و باریک نقره ای توی دستش با هر چیزی مثل دفتر و خودکار،رفت تو دفتر جدیدش
شرطا:۱۵ لایک
۱۰ کامنت
P⁸
اولین شبی بود که اینجا میبود.خوابش نمیبرد حقم داشت.غیر از اینکه اینجا جدید بود،تو ذهنش هم کلی سوالات و مباحث مختلف رد میشد.ساعت نزدیکای ۲ بود اما هنوز خواب به چشماش نیومده بود.رفت توی دستشویی و ابی به دست و صورتش زد.برگشت رو تخت و چند قسمت از یه فیلم رو دانلود کرد.خودشو لای پتو کرد و فقط صورتش و موهای چتری اش بیرون بودن.شروع کرد فیلم دیدن...
وسطای فیلم یونوو پیام داد
؛(خب خانوم خانوما.چ خبر.احتمال هشتاد و نه درصد بیداری)
+(بیدارم)
؛(چیکار میکنی)
+(فیلم میبینم)
؛(چ فیلمی)
+(تا حالا از گروگانا اینقدر سوال نپرسیده بودم)
؛(خو ب کیـ...به کفتر)
+(اره همون کفتر)
؛(صبح زود باید پاشی برو بخواب)
+(خوابم نمیبره به تو ام ربطی نداره)
؛(حیف من که دارم برات وقت میزارم)
+(گمشو)
دیگه بعد اخرین پیامی که داد،جوابی به یونوو نداد.قسمت اول فیلمشو تموم کرد و دیگه چشماش خسته بودن پس با کلی غلتیدن و تلاش،خوابش برد.
...
همون دیشب،گوشی رو روی ساعت ۶،۶:۵،۶:۱۰ و همینطور پنج دقیقه ی بار گذاشته بود.ساعت ۶:۳ بود و گوشیش زنگ میخورد.بلند شد و قعطش کرد.بعدشم تمام ساعت های دیگه ک قرار بود در دقایق آینده زنگ بزنه رو خاموش کرد و رفت دستشویی تا کاراشو بکنه.لباس های کاریش رو پوشید.طبق گفتهی دیشب جونگکوک بعد از بیدار شدن باید بره تو دفترش پس بعد پوشیدن لباساش،زدن عطرش،مرتب کردن موهاش و انداختن ساعت کوچیک و باریک نقره ای توی دستش با هر چیزی مثل دفتر و خودکار،رفت تو دفتر جدیدش
شرطا:۱۵ لایک
۱۰ کامنت
- ۳.۵k
- ۰۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط