بل...
داریم از ایران خارج میشیم😂🫡

#رمان_مافیایی

"ندا"

رفتیم سمته پارکینگ و سوار یه ماشین بزرگ شدیم...
بخدا اگه بدونم ماشینه چی بود...!!!!
راننده گراهام بود...
آنا هم که جلو نشسته بود...
فقط کم مونده بود سرش و بکنه تو یقه لباسش...
البته...الان هم داره همین کار و می کنه بخوایم حساب کنیم...
من و سوفیا هم عقب...
وای خدا...خوابم میاد...چشمام و بستم...
اصلا،اصلا یه لحظه...
ما کجا داریم میریم...؟
چرا سوفیا غر نمیزنه؟
خیلی ارومه...
ولی حتی نتونستم بیشتر از این بهش فکر کنم چون چشمام سنگین شد و خوابم برد..

_هممممم...

حس می کنم رو هوا معلقم...
باد میزنه...
چرا انقدر صدا میاد؟
این...
این بو...
سرد و تلخه...
و...یه صدایی در گوشم اومد اروم بود...
ولی بازم ترس به دلم انداخت...
خودش بود...

چشم یخی_میدونم بیداری...(اروم)

و بعد...یه جای نرم گذاشته شدم و یه چیز که فکر کنم پتو هم بود افتاد روم...
بخدا دیگه توان بیشتر از این و ندارم که فکر کنم...
خوابم میاد...
چشمام دوباره سنگین شد و خوابم برد...

(خواب ندا)=

"ندا_بح بححح...چه گوسفند های خوشگلییی..
یک گوسفند...
دو گوسفند...
عه...اون گوسفندع چقدر شبیه سوفیاست....

سوفیاعه ببعی نما_بععععععععععع..."
دیدگاه ها (۵)

پروفایل و تغییر دادم گم نکنی!!!!😂#رمان_مافیایی

کاردن؟!ای جان بالاخره بحث کاردن باز شد🌚🤌🏻#رمان_مافیایی"ارون"...

دوستان بابت نبودن عذر می خوام...🙏🏻دلیل نبودم اینه که گوشیم و...

آیا این کلیپ را قبول دارین...!؟😂💔#رمان_مافیایی "گراهام"از آس...

اگه این پارت و نفهمیدن واقعا حق میدم بهتون😂من خودم دو ساعت د...

وای😂😂مدال اسکول ترین کاپل هم میرسه به ارون و سوفیا...زد برید...

سفید تر از برف :)(: سیاه تر از خاکستر p8

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط