p
p4
همینطور دستم کشیده میشد به طرف ماشین.اون اقا یکم اخماش تو هم رفت و چند قدم برداشت.
:هی اقا
هی اقا(رو به یونگی)
-ها؟
:چرا این دختر کمک میخواد؟
-هیچی خواهرمه.بیماری خود درگیری داره نمیخواد بریم خونه
چی؟نه!عاقااا
سرمو کرد تو ماشین و خودش عقب کنارم نشست.با اون دست آزادم در ماشین رو باز کردم که اون دستم رو هم اسیر خودش کرد.
-درو قفل کن
اینو رو به اون مرد گنده ای که راننده بود و یه عینک دودی و یه بی سیم به گوشش بود گفت و بعد حرفش صدای چیک در اومد که نشانگر این بود قفل شده.ماشین راه افتاد.الان هر دوتا دستام ازاد بودن.موهامو عصبی به عقب بردم و یه نفس عمیق نصفه نیمه ای کشیدم.بدنمو به سمتش کردم.
خیلی خب!بیا اروم حرف بزنیم.از جونم چی میخوای؟
-تو چیزی رو شنیدی که نباید.فهمیدی یا دوباره تکرار کنم؟
ببین.اصلا برام کوچیک ترین اهمیتی نداره تو میخواستی چیکار کنی و قرار نیست به کسی لو بدم.میدونی اگه آرمی ها بفهمن تو یه دختر که دنسرت هست رو سوار ماشین کردی و باهاش به یجا رفتی چی میشه؟
(آقا به اندازه کافی لایو نزاشته دیگه با یه دختر دیده بشه.به به عالی میشه🥴🫠🥲)
-تو نمیخواد بترسی چیزی نمیشه
ببین داداشم.نمیتونی آرمی هارو مثل اون اقا با گفتن اینکه من خواهرام بپیچونی.اونا حتی رنگ شورتت هم میدونن!
ای وای؟دیگه قطعا میکشتم.این دهنمو باید بدوزم اینقدر بی جا باز نشه.لب پایینیمو گاز گرفتم و چشمامو روی هم فشوردم.خودش هم یه پوزخندی داشت که انگار سعی میکرد جلوی خندشو بگیره.الان این یعنی زنده میمونم؟
صدای خندهی تو گلویی راننده به گوشم رسید
-خفه
: ببخشید قربان
-توهم دو دیقه ساکت شو نه اینکه چیزی بهت اضافه نمیشه تازه خیلی چیزا ازت کم میشه
نگران نباش چیزی از من کم نمیشه
سرشو تکون داد و قشنگ عصبی بودنش واضح بود.از اینکه اینقدر لج بازو رو مخم لبخند رضایت بخشی زدم
میبینی!؟من قرار نیست ساکتم شم.قراره برم رو مخت و اینقدر حرف بزنم تا...
-تا چی؟
خیلی دلم میخواد بگم " تا بمیری " ولی تت همینجاش هم خیلی جرعت خرج کردم
تا....اذیت شی.پس بزار برم
-من به این راحتیا اذیت نمیشم بچه
بچه؟با من بود؟
البته از همون بچگی ارزو داشتم یه باند مافیایی منو گروگان بگیرن و اخرش رئیس باند عاشقم بشه.اما این بشر مافیا نیست.یه سلبریتیه که کللللا دنیا میشناسنش
خداوندا
خب اینم از پارت جدید.خیلی ها از این چند پارتی استقبال میکنید🫠✨
شرط پارت بعدی:۴۰ لایک
۲۰ کامنت
همینطور دستم کشیده میشد به طرف ماشین.اون اقا یکم اخماش تو هم رفت و چند قدم برداشت.
:هی اقا
هی اقا(رو به یونگی)
-ها؟
:چرا این دختر کمک میخواد؟
-هیچی خواهرمه.بیماری خود درگیری داره نمیخواد بریم خونه
چی؟نه!عاقااا
سرمو کرد تو ماشین و خودش عقب کنارم نشست.با اون دست آزادم در ماشین رو باز کردم که اون دستم رو هم اسیر خودش کرد.
-درو قفل کن
اینو رو به اون مرد گنده ای که راننده بود و یه عینک دودی و یه بی سیم به گوشش بود گفت و بعد حرفش صدای چیک در اومد که نشانگر این بود قفل شده.ماشین راه افتاد.الان هر دوتا دستام ازاد بودن.موهامو عصبی به عقب بردم و یه نفس عمیق نصفه نیمه ای کشیدم.بدنمو به سمتش کردم.
خیلی خب!بیا اروم حرف بزنیم.از جونم چی میخوای؟
-تو چیزی رو شنیدی که نباید.فهمیدی یا دوباره تکرار کنم؟
ببین.اصلا برام کوچیک ترین اهمیتی نداره تو میخواستی چیکار کنی و قرار نیست به کسی لو بدم.میدونی اگه آرمی ها بفهمن تو یه دختر که دنسرت هست رو سوار ماشین کردی و باهاش به یجا رفتی چی میشه؟
(آقا به اندازه کافی لایو نزاشته دیگه با یه دختر دیده بشه.به به عالی میشه🥴🫠🥲)
-تو نمیخواد بترسی چیزی نمیشه
ببین داداشم.نمیتونی آرمی هارو مثل اون اقا با گفتن اینکه من خواهرام بپیچونی.اونا حتی رنگ شورتت هم میدونن!
ای وای؟دیگه قطعا میکشتم.این دهنمو باید بدوزم اینقدر بی جا باز نشه.لب پایینیمو گاز گرفتم و چشمامو روی هم فشوردم.خودش هم یه پوزخندی داشت که انگار سعی میکرد جلوی خندشو بگیره.الان این یعنی زنده میمونم؟
صدای خندهی تو گلویی راننده به گوشم رسید
-خفه
: ببخشید قربان
-توهم دو دیقه ساکت شو نه اینکه چیزی بهت اضافه نمیشه تازه خیلی چیزا ازت کم میشه
نگران نباش چیزی از من کم نمیشه
سرشو تکون داد و قشنگ عصبی بودنش واضح بود.از اینکه اینقدر لج بازو رو مخم لبخند رضایت بخشی زدم
میبینی!؟من قرار نیست ساکتم شم.قراره برم رو مخت و اینقدر حرف بزنم تا...
-تا چی؟
خیلی دلم میخواد بگم " تا بمیری " ولی تت همینجاش هم خیلی جرعت خرج کردم
تا....اذیت شی.پس بزار برم
-من به این راحتیا اذیت نمیشم بچه
بچه؟با من بود؟
البته از همون بچگی ارزو داشتم یه باند مافیایی منو گروگان بگیرن و اخرش رئیس باند عاشقم بشه.اما این بشر مافیا نیست.یه سلبریتیه که کللللا دنیا میشناسنش
خداوندا
خب اینم از پارت جدید.خیلی ها از این چند پارتی استقبال میکنید🫠✨
شرط پارت بعدی:۴۰ لایک
۲۰ کامنت
- ۶.۲k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط