"•سَن گولَنده دونیا مَنه جنت اولور• " ♡•ضَـﮩﮩــ٨ـﮩـﮩـ٨ـﮩـربا...

#دلتنگی...کسی از من چه می داند، از این شب های دلتنگی؟چه می د...

#چقدر‌دوری‌فرشته‌ی‌لحظه‌های‌دلتنگی‌من...نگاه کنچگونه شاخه ها...

#نمی‌دانم...نمی‌دانم چه کسی صاحب من است؟کدام خدا صاحب من است...

#لب‌ها‌و‌موهایش‌بوی‌دریا‌می‌دادند...انگار همین لحظه از دریا ...

#شبی‌با‌نامه‌هایت...امشب به ذهنم رسید نامه‌های قدیمی را باز ...

#تو‌در‌کنج‌خانه‌و‌من‌_رو‌به‌راهی‌دور...چقدر دلم برای عبور از...

#در‌من‌پسری‌را‌غرق‌کرده‌است...نقره ام،دقیقم،بی هیچ نقش پیشین...

#من...من به درماندگی صخره و سنگمن به آوارگی ابر ونسیممن به س...

#شوره‌زارم...شوره زاری ست درندشت، زمینی که منممزن اردو به بی...

#به‌‌برگشتن‌‌فکرمی‌کنم‌...آخرین‌ روزی‌ که‌ تو این‌ شهر لجن‌ ...

#رانده‌شده...شیدایی خجسته که از من ربوده شدبا مکرهای شعبده ب...

#فالگیر...زن [فال‌گیر] نشست،در حالی که چشمان‌اش پر از ترس بو...

#نامِ‌تو...امروز نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم؛و مشت...

#تو‌مثلِ‌منی‌برف...تو مثل منی برفراه می‌روی و آب می‌شوی.تو م...

#قهر‌کن...قهر کن هرجور که می خواهی!احساساتم را جریحه دار کن،...

#شبیهِ‌مرگ‌است‌_دوست‌داشتن‌تو...مرگ همیشهخیلی آسان تر از عشق...

#از‌هوش‌می‌روم...معشوقِ جان، به بهار آغشتۀ منیکه موهای خیس‌ا...

#دست‌هایِ‌تو...تنها تو ….صاحب ِتاریخِ منی! نام خود را در صفح...

#می‌خواهم‌قبل‌از‌تو‌بمیرم...می‌خواهم قبل از تو بمیرمفکر می‌ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط