#تو‌مثلِ‌منی‌برف...
تو مثل منی برف
راه می‌روی و آب می‌شوی.
تو مثل منی برف
آتش را روشن می‌کنی
تا در هرمش بمیری
یاس‌های تابستانی ادای تو را در می‌آورند
پروانه‌ها که تو را ندیدند
عاشق او می‌شوند
نکند سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف.
کاش می‌توانستی تابستان‌ها بباری
تا با تن‌پوشی از برف
برابر خورشید عشوه‌ها می‌کردیم.
به شادی مردم اعتماد مکن برف
تا می‌باری نعمتی
چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری.

چیزی در سکوت می‌نویسی
همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی
ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم.
تو چقدر ساده‌ئی که بر همه یکسان می‌باری
تو چقدر ساده‌ئی که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها
می‌نویسی
که شتک‌ها هم می‌خوانند
آخر ببین چه جهان بدی شد
آفتاب را
داور تو قرار داده‌اند
و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی
پیداست که می‌شکنی برف.
تا قَدرت را بدانند
با سنگریزه و خرده شیشه فرود آی
فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف
آب شو
آب شو! موسیقی منجمد!‌
و بیا و ببین
رنج را تو کشیدی
به نام بهار
تمام می‌شود...
☆☆☆
#به‌دیدارم‌بیاهر‌شب...
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی‌گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی‌خوابی
در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!
پ ♡ ن
بودنت از من یه آدم دیگه ای می‌سازه آدمی که یادش نمیاد غمگینه...

"توجه" واقعاً قدرتمند و عجیبه. گاهی همین که آدم می‌فهمه توجه و حواس اطرافیانش صادقانه بهش هست، تاثیر مثبتی می‌گیره..
#بندرعباس
#ابراهیم‌منصفی_رامی‌جنوب
#چوکِ‌بَندِر
دیدگاه ها (۴)

#نامِ‌تو...امروز نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم؛و مشت...

#فالگیر...زن [فال‌گیر] نشست،در حالی که چشمان‌اش پر از ترس بو...

#قهر‌کن...قهر کن هرجور که می خواهی!احساساتم را جریحه دار کن،...

#شبیهِ‌مرگ‌است‌_دوست‌داشتن‌تو...مرگ همیشهخیلی آسان تر از عشق...

#تکپارتی#درخواستیوقتی بعد از چند روز بر میگرده خونه ومیبینه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط