آخَـــرین سِتـــآرِه

چند شآتی jk
P.6




مجبور شدم...
مجبور شدم این رابطه رو بیشتر مخفی کنم...
3 ماه از ازدواج تهیونگ و کارینا گذشت...

تهیونگ بیشتر اوقات سرش شلوغ بود توی شرکت پس از من میخواست که مراقب کارینا باشم

منو کارینا هم چند روز یبار میرفتیم بیرون... .
میرفتیم خرید
جنگل
کنار دریا
ساحل
پارک
و... .

فقط یه جای دیگه مونده بود...
یجا مونده بود که دلم میخواست نشونش بدم...

گُل هآیِ وَحشی... .

کارینا: هی کوک بیا دیگهه

اره،
بردمش یه دشتی که پر از گل بود
گل های سفید و سرحال
فقط جای ما اونجا بود

دست همو گرفتیمو یجا میونه اون گل ها نشستیم

وقت صحبت و رفع دلتنگی بود...

کارینا: چقدر این سه ماه زود گذشت..

جئون:سه ماه با استرس و نگرانی

کارینا: حالا بیخیال اینا

کارینا در کمال تعجب بلند شد و داد زد:

هی جونگکوک اگه میتونی منو بگیر

و شروع کرد به دوییدن

جئون:هی تو جدیعیی؟؟؟!!

کارینا:رفتمااا

و تند تر دویید

جئون بلند شد و دنبالش دویید
فقط سعی میکرد دست دخترشو بگیره

همینجور دنبالش میدویید
چ...چرا بهش نمیرسید..؟

کارینا برگشت و از کنار جئون رد شد و دوباره شروع کرد به فرار کردن

تو اون لحظه جئون میخواست دستشو بگیره و نتونست
تو اون لحظه عطر شیرین کارینا دیوونش کرده بود

دیگه نتونست تحمل کنه و سریعتر دویید دنبالش و
کارینا رو گرفت تو بغلش

جئون: نه...نرو

و بعد شروع کرد به بوسیدن کارینا...

با ولع و آروم میبوسید
دست هاشون توی هم گره خورده بود

که جئون بوسه رو قطع کرد و با چشم های اشکیش گفت:

آخه نازدونه
آخه پروانه
آخه عروسک
آخه شیرینکم
آخه تک ستآره... .
چرا شدی آخرین ستاره...؟

کارینا اشک های جئون رو پاک کرد و گفت:

من همینجام کوک...جایی نرفتم که...

جونگکوک اشک هاش شدت گرفت و گفت:

اون مثل من نیست...

کارینا: معلومه که نیست عزیزکرده

جئون: اگه ناراحت شی کی تورو رو پاهاش بنشونه و نازتو بکشه اخه دورت بگردم..؟

کارینا بغض کرد و گفت:
کوک فقط تو
فقط و فقط تو
خودتم میدونی به تهیونگ هیچ حسی ندارم
ولی ما باید باهم باشیمو بچه دار هم بشیم...

جئون دیگه چیزی نگفت و آروم دست کارینا رو گرفت و برد همونجایی که نشسته بودن

میون گل ها...!
__________________________________-
ادامه دارد... .
دیدگاه ها (۱)

آخَـــرین سِتـــآرِه چند شآتی jk P.7 دوباره نشستن میون گل...

آخَـــرین سِتـــآرِه چند شآتی jk P.8 آره تهیونگ دیگه نسب...

آخَـــرین سِتـــآرِه چند شآتی jk P.5 کنار اومدن برام سخ...

آخَـــرین سِتـــآرِه چند شآتی jk P.4 توی پارک همیشگی روی...

آخَـــرین سِتـــآرِه چند شآتی jk P.6 مجبور شدم... مجبو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط