دختری از ایران
دختری از ایران
parr:²¹
-درد نداری بیب؟مسکن بهت بدم؟(اروم)
+نه هیچ دردی حس نمیکنم، هنوز درست نمیتونم راه برم، ولی میتونم برقصم(اروم)
-خوبه،بزن قدش✋
+✋
جین:جونگکوک،ا/ت،بیاید دیگه!
جونگکوک و ا/ت باهم: اومدیم!
جیمین:ا/ت،چرا اینطوری راه میری؟
+ها...خبب چطور؟(استرس)
-(اداشو درمیاره)
همه پسرا با هم خندیدن...
+هعییی!!!
تهیونگ:خب معلومه دیشب شب خوبی برا ا/ت نبوده😈
نامجون:ا/ت،میتونی تمرین کنی یا نه؟
+نامجون اینارو ول کن من میتونم تمرین کنم!
نامجون:باش.
_________بعد از تمرین(دو ساعت بعد)__________
+هوفففففف(اب میخوره)
-سخته نه؟
جیمین:بهش عادت میکنی...
جیهوپ:خیلی خوب باهامون هماهنگ شده بودی ا/ت!
+ممنون هوپی...
جیهوپ:هوپیی؟
+نمیتونم به اسم کوچیک صداتون کنم؟🥺
جین:نه...مثلا من نزدیک ۴۰ سالمه ها!!! تو خیلی کوچیکی!
(نویسنده:جینننن تو این فیک من ۳۸ سالشه خدانکنهه پیر بشههه😭🤌)
+باش،سوکجین!!!ولی هنوز هندسامی مگه نه؟
جین:صددرصد👍 ولی شوخی کردم میتونی با اسم کوچیک صدامون کنی!
نامجون:خب،ا/ت اینم لیریکیایی که تو هر اهنگ باید بخونی...ایناهم مال شما ها(رو به پسرا و به هر کدوم ۸ تا ورقه دادم)
( مربیه دنسشون رو با ^ این نشون میدم)
^ا/ت برای روز اول خوب بودی...
+ممنونم
^فردا تو زودتر از بقیه بیا تا دنس میک دراپ رو بهت یاد بدم باشه؟
+باشه حتما کی بیام؟
^ساعت ۳ اینجا باش!
+باش خانم لی!
تهیونگ:خدافظ بچه ها!
و همینجوری همه خداحافظی کردن و ماهم رفتیم تو ماشین...
+خیلی تمرین سخت بو...(حرفش با بوسه ای که جونگکوک رو لباش گذاشت قطع شد و بعد ۵ مین ولش کرد)
-طمع شکلات میدی بیبی.
+بریم خونه ددی؟
-بریم...
________________خونه________________
ویو ا/ت:
رفتم طبقه ی بالا یه تاپ و شلوارک پوشیدم و اومدم پایین.رفتم تو اشپزخونه و فهمیدم ظرفای ظهر رو نشستم و مشغول شستن شدم...
۱۰ مین بعد با حس حلقه شدن دستی دور کمرم برگشتم و با جونگکوک مواجه شدم...
ویو کوک:
رفتم لباسامو عوض کردم و بعد دیدم ا/ت داره ظرفا رو میشوره...
-سلام بیبی
+سلام عزیزم...
-ظرفا رو تو چرا میشوری؟فردا اجوما میاد میشوره
+میشه به اجوما بگی دیگه نیاد؟
ادامه دارد.
parr:²¹
-درد نداری بیب؟مسکن بهت بدم؟(اروم)
+نه هیچ دردی حس نمیکنم، هنوز درست نمیتونم راه برم، ولی میتونم برقصم(اروم)
-خوبه،بزن قدش✋
+✋
جین:جونگکوک،ا/ت،بیاید دیگه!
جونگکوک و ا/ت باهم: اومدیم!
جیمین:ا/ت،چرا اینطوری راه میری؟
+ها...خبب چطور؟(استرس)
-(اداشو درمیاره)
همه پسرا با هم خندیدن...
+هعییی!!!
تهیونگ:خب معلومه دیشب شب خوبی برا ا/ت نبوده😈
نامجون:ا/ت،میتونی تمرین کنی یا نه؟
+نامجون اینارو ول کن من میتونم تمرین کنم!
نامجون:باش.
_________بعد از تمرین(دو ساعت بعد)__________
+هوفففففف(اب میخوره)
-سخته نه؟
جیمین:بهش عادت میکنی...
جیهوپ:خیلی خوب باهامون هماهنگ شده بودی ا/ت!
+ممنون هوپی...
جیهوپ:هوپیی؟
+نمیتونم به اسم کوچیک صداتون کنم؟🥺
جین:نه...مثلا من نزدیک ۴۰ سالمه ها!!! تو خیلی کوچیکی!
(نویسنده:جینننن تو این فیک من ۳۸ سالشه خدانکنهه پیر بشههه😭🤌)
+باش،سوکجین!!!ولی هنوز هندسامی مگه نه؟
جین:صددرصد👍 ولی شوخی کردم میتونی با اسم کوچیک صدامون کنی!
نامجون:خب،ا/ت اینم لیریکیایی که تو هر اهنگ باید بخونی...ایناهم مال شما ها(رو به پسرا و به هر کدوم ۸ تا ورقه دادم)
( مربیه دنسشون رو با ^ این نشون میدم)
^ا/ت برای روز اول خوب بودی...
+ممنونم
^فردا تو زودتر از بقیه بیا تا دنس میک دراپ رو بهت یاد بدم باشه؟
+باشه حتما کی بیام؟
^ساعت ۳ اینجا باش!
+باش خانم لی!
تهیونگ:خدافظ بچه ها!
و همینجوری همه خداحافظی کردن و ماهم رفتیم تو ماشین...
+خیلی تمرین سخت بو...(حرفش با بوسه ای که جونگکوک رو لباش گذاشت قطع شد و بعد ۵ مین ولش کرد)
-طمع شکلات میدی بیبی.
+بریم خونه ددی؟
-بریم...
________________خونه________________
ویو ا/ت:
رفتم طبقه ی بالا یه تاپ و شلوارک پوشیدم و اومدم پایین.رفتم تو اشپزخونه و فهمیدم ظرفای ظهر رو نشستم و مشغول شستن شدم...
۱۰ مین بعد با حس حلقه شدن دستی دور کمرم برگشتم و با جونگکوک مواجه شدم...
ویو کوک:
رفتم لباسامو عوض کردم و بعد دیدم ا/ت داره ظرفا رو میشوره...
-سلام بیبی
+سلام عزیزم...
-ظرفا رو تو چرا میشوری؟فردا اجوما میاد میشوره
+میشه به اجوما بگی دیگه نیاد؟
ادامه دارد.
- ۷.۶k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط