برای او part : 14
آنها در کنار هم کار کردند و سپس نشستند تا ناهار خود را بخورند ویولنت درباره ی کار و دوستانش صحبت کرد، اما چیزی راجع به حامله بودنش و درخواست جیمین نگفت. حالا که موقعیت مالی خانواده ی خود را میدانست امکان نداشت که یک بچه را نیز به آن اضافه کند نه هنگامی که لیلی در پاییز وارد دانشگاه میشد خانوادش نمیتوانستند یک بچه ی دیگر را تامین کنند و اگر ویولنت میخواست که به تنهایی مشکلاتش را حل کند، خانواده اش اصرار بر کمک میکردند
او ممکن بود که از درخواست دو چندادن خوشحال نباشد اما در حال حاظر این تنها راه چاره بود
⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆
جیمین هنگامی که وارد دفتر اندرو هارت شد که در ۱۰ سال گذشته وکیل جیمین بود گفت " ممنون که با اینکه دیر خبرت کردم به وقت ملاقات بهم دادی "
اندرو قبلا چند سالی وکیل پدر بزرگ جیمین بود هارت از هنگامی که کمپانی شروع به فعالیت کرده بود، وکالت کارهای اداری پارک را بر عهده داشت
اندرو به سمت صندلی راحتی ای که در کنار دیوار بود اشاره کرد و خودش به سمت باری که در گوشه ی اتاق بود رفت
_ چی میخوری برات بریزم ؟
& هیچ چی
_ خیلی خب
اندرو بر روی صندلی بار نشست
& چکار میتونم برات بکن
_ من دارم ازدواج میکنم
جیمین این حرف را بلند گفته بود اما خودش هم در باور کردنش مشکل داشت دیروز درست در همین ساعت بزرگترین مشکل اجتماعیش این بود که میدانست دیگر زمان آن است که با یک زنان به طور جدی ارتباط برقرار کند او چندین سال بود که در میان زنان بود و کمی احساس نا ارامی میکرد اما با منحوسی اندیشید که میخواست تا میتواند راه حل آن را به عقب بیاندازد. بلافاصله بعد از ازدواجش با ویولنت همه ی زندگیش تغییر میکرد
اندرو گفت : & تبریک میگم
صدایش کمی شگفت زده بود
& نمیدونستم داری جدی با یکی قرار میزاری فکر کنم به قرارداد قبل از عروسی میخوای
اندور چندین سال از جیمین بزرگتر بود اما با این حال با هم دوست بودند جیمین نمیخواست حقیقت را از او مخفی کند
_ راستش دقیقا بر عکسش رو میخوام ما فقط برای یه چند سالی قراره ازدواج کنیم وقتی که طلاق گرفتیم میخوام که اون به مسکن عالی داشته باشه
جیمین مکث کرد و سپس هنگامی که چهره ی متعجب اندرو را دید شروع به خندیدن کرد
_ من دیوونه نیستم و البته ازدواج من به دلایل معمول نیست
او درباره ی دوستی ویولنت و جیمی و حامله بودن ویولنت به او توضیح داد.
وکیلش به او گفت : & بهت برنخوره ولی واقعا دیوونه ای یه کم پول بهش بده یه حساب برای بچه باز کن نیازی نیست که با اون دختره ازدواج کنی
سلام به همگی اینم از پارت جدید لایک کنین و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید عزیزان
او ممکن بود که از درخواست دو چندادن خوشحال نباشد اما در حال حاظر این تنها راه چاره بود
⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆┈⋆
جیمین هنگامی که وارد دفتر اندرو هارت شد که در ۱۰ سال گذشته وکیل جیمین بود گفت " ممنون که با اینکه دیر خبرت کردم به وقت ملاقات بهم دادی "
اندرو قبلا چند سالی وکیل پدر بزرگ جیمین بود هارت از هنگامی که کمپانی شروع به فعالیت کرده بود، وکالت کارهای اداری پارک را بر عهده داشت
اندرو به سمت صندلی راحتی ای که در کنار دیوار بود اشاره کرد و خودش به سمت باری که در گوشه ی اتاق بود رفت
_ چی میخوری برات بریزم ؟
& هیچ چی
_ خیلی خب
اندرو بر روی صندلی بار نشست
& چکار میتونم برات بکن
_ من دارم ازدواج میکنم
جیمین این حرف را بلند گفته بود اما خودش هم در باور کردنش مشکل داشت دیروز درست در همین ساعت بزرگترین مشکل اجتماعیش این بود که میدانست دیگر زمان آن است که با یک زنان به طور جدی ارتباط برقرار کند او چندین سال بود که در میان زنان بود و کمی احساس نا ارامی میکرد اما با منحوسی اندیشید که میخواست تا میتواند راه حل آن را به عقب بیاندازد. بلافاصله بعد از ازدواجش با ویولنت همه ی زندگیش تغییر میکرد
اندرو گفت : & تبریک میگم
صدایش کمی شگفت زده بود
& نمیدونستم داری جدی با یکی قرار میزاری فکر کنم به قرارداد قبل از عروسی میخوای
اندور چندین سال از جیمین بزرگتر بود اما با این حال با هم دوست بودند جیمین نمیخواست حقیقت را از او مخفی کند
_ راستش دقیقا بر عکسش رو میخوام ما فقط برای یه چند سالی قراره ازدواج کنیم وقتی که طلاق گرفتیم میخوام که اون به مسکن عالی داشته باشه
جیمین مکث کرد و سپس هنگامی که چهره ی متعجب اندرو را دید شروع به خندیدن کرد
_ من دیوونه نیستم و البته ازدواج من به دلایل معمول نیست
او درباره ی دوستی ویولنت و جیمی و حامله بودن ویولنت به او توضیح داد.
وکیلش به او گفت : & بهت برنخوره ولی واقعا دیوونه ای یه کم پول بهش بده یه حساب برای بچه باز کن نیازی نیست که با اون دختره ازدواج کنی
سلام به همگی اینم از پارت جدید لایک کنین و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید عزیزان
- ۸.۵k
- ۱۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط