برای او part : 13

مادرش به ارامی گفت : = تازه اینا هم هست
ویولنت به قبض ها نگریست گوشه ی یکی از آنها توجهش را به خود جلب کرد پرسید : + این از طرف بیمارستانه ؟ و نامه را از زیر بقیه کشید
+ برای تصادف من ؟
مادرش قبض را گرفت و آن را در زیر بقیه گذاشت
= نگرانش نباش
ویولنت به او نگریست : + اما ما بیمه هستیم
= اونا که پول همه چیز رو نمیدن باور کن که این کمترین مشکل مالی ماست
ویولنت چندان مطمئن نبود
+ فیزیوتراپی چی؟ هنوز هم پول اونها رو میدین ؟
مادرش ایستاد و به سمت یخچال رفت
= برا نهار چی میخوری؟ یه کم گوشت هست میتونیم ساندویچ درست کنیم
ویولنت احساس کرد که شکمش منقبض شد اصلا نمیدانست که هنوز هم والدینش پول تصادفی را که تقریبا دو سال پیش اتفاق افتاده بود را میدهند پول آن قبض ها چقدر بود ؟
+ داری کارت تو دفتر کلیسا رو ترک میکنی که به کاری با درآمدی بهتر پیدا کنی؟
مادرش به پیشخوان تکیه کرد جینا در ۱۹ سالگی ازدواج کرده بود در ۲۰ سالگی اولین فرزند خود را به دنیا آورده بود و تازه در مارچ گذشته ۴۰ ساله شده بود. جوان تر از سنش به نظر می آمد و اصلا به او نمیخورد که بچه ای دانشگاهی داشته باشد...
= یه کار دائمی نه تنها درآمد بهتری داره که بیمه ی بهتری هم تامین میکنه از دور و بر تحقیق کردم و به چند تا پیشنهاد خوب داشتم دارم تصمیم میگیرم که کدوم رو انتخاب کنم اما پدرت راضی نیست
ویولنت چندان مطمئن نبود
× شاید پدر از این ناراحته که نمیتونه اون جور که دوست داره خانوادش رو تامین کنه
= اینم هست. به هر حال مرده دیگه
+ پدر عاشق شماست. اون میخواد که شما خوشحال باشین
= من خوشحالم اون یه مرد عالیه من به هیچ عنوان نمیخوام که ناراحتش کنم اما باید به جوری قبض ها رو پرداخت کنیم بعضی وقت ها فکر میکنم که اگه به هزینه ی دیگه هم بخواد اضافه بشه من اون وقت سر به بیابون میزارم مکث کرد زیاده روی کردم ویولنت ؟ معذرت میخوام احتمالا نباید این حرف ها رو بهت میزدم اما تو دیگه بزرگ شدی من به همون اندازه که مادرت هستم دوستتم هستم
ویولنت ایستاد و به سمت مادرش رفت
+ مشکلی نیست خوشحالم که میتونین با من حرف بزنین همه نیاز دارن که با یه نفر صحبت کنن
آنها همدیگر را در آغوش گرفتند همانطور که مادرش او را بغل کرده بود ویولنت سعی میکرد که گریه نکند رازش داشت او را خفه میکرد اما نمیتوانست چیزی بگوید. مادرش نیاز به نگرانیه دیگری نداشت
مادرش در حالی که قدمی به عقب بر میداشت گفت : = خب ساندویچ میخوری؟
+ عالی به نظر میاد

سلام به همگی اینم از پارت جدید این پارت رو واسه اونایی که حمایت میکنن گذاشتم چون واقعا اون گناه دارن و بخاطر کسای که روح هستن حمایت نمیکنن خمار پارت بعدی بمونن پس حتما لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما
دیدگاه ها (۷)

برای او part : 14

برای او part : 15

برای او part : 12

بازگشت دوباره پارت ۱:اون شب بارون می‌میبارید شاید آسمون هم د...

سناریو جدید ! (درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط