Gangster Mafia Masseur part : ۴۶

اول پارت داخل کامنت رو بخونید بعد بیان داخل کپشن
• - - - - - ⑅ - - - - - •
_ رزیتای من
به محض اینکه موج لذتم فروکش می کنه احساسات گلوم رو می بنده، اشک از چشمام سرازیر میشه و روی گونه هام جاری میشه تا تنها جذب آرامش دهنده و تسلی بخش توی تمام بدنم پخش بشه
وای خدای من
من باید چیکار کنم؟ من عاشق مردی هستم که میتونه بدنم رو مثل هر چیزی کنترل کنه، که می تونه مثل کنترل از راه دور به بدنم فرمان بده، حتی زمانی که میدونم لمس کردن اون تنها منجر به پذیرش اسارت اون در من میشه
من نمی تونم
نمیتونم بذارم این عادی باشه
چه دوستش داشته باشم چه نباشم باید از اینجا برم
چه رفتن من اونو می شکنه یا نه
یعنی ترک کردنش اونو میشکنه؟ چون خودمم میدونم
که خودم با ترک اون خواهم شکست
یونگی با حرکتی تند از من بالا میره و وقتی گریه ام رو می بینه در اطراف من کوتاه متوقف میشه
با صدای گرفته و ترک برداشته ای میگه:
_ رزیتا؟ عزیزم، نه...
چشمام رو می بندم تا جلوی اونو بگیرم رطوبت شور همچنان گونه هام رو می سوزونه
+ می خوام تنها باشم
_من.....من...بهت صدمه زدم؟
وقتی این سوال رو از من می پرسه دستش روی پشت منه و من به شدت اونو از خودم دور میکنم. خدایا، من بدون حتی یه دعوا و مبارزه با اون بهش تسلیم شدم
معلوم شده بود که من دختر کله خری هستم که توی چیزی تسلیم نمیشم ولی من الان حتی نمیتونم خودم رو از درگیر شدن با رباینده رئیس گنگستر مافیا دور کنم و از این خودداری کنم
با هق هق میگم؛ + تو بهم صدمه ای نزدی من خوبم
_بهم نگو که خوب هستی داری گریه می کنی
من از نظر روحی خسته شده ام و حوصله لازم رو ندارم تا به این مرد توضیح بدم که شاید دارم گریه می کنم چون که برخلاف میلم نگه داشته شده ام و اینکه من دیگه هرگز کاری رو که دوست دارم انجام نخواهم داد یا بر سر چک حقوقی که به سختی به دست آورده بودم جیغ بکشم
مگه اینکه فرار کنم
نه، چاره ای ندارم
من آزادی خودمو با عشق عوض نمی کنم
مراقبم که عزم ناگهانی من برای اینکه بزنم به چاک و خودمو گم و گور کنم روی صورتم ظاهر نشه
به معنای بزن به چاک پاشو برو گم شو گورتو گم کن می باشد
به پهلو خم میشم و میگم:
+ من فقط خسته ام روز طولانی ای بود
چشمام بسته شده هستن پس نمیدونم که اون این بهونه ام که دارم گریه میکنم رو قبول میکنه یا نه
_ آره
صدای محکم و استوار و سخت اون ضعیف میشه
_باید به هلن بگم تا یه چیزایی رو بیاره
اب دهنم رو قورت میدم و حس میکنم که اون الان داره تقلا میکنه تا منو ترک کنه.. درکت میکنم موندن در اینجا خیلی آسانه و اجازه بدم تا این مرد منو با عشق و ه‌وس پر کنه و زندگی یه همسر نازپرورده رو داشته باشم، اما من نمیخوام این کار رو بکنم
الان میتونم بهش اجازه بدم تا منو با عشق و ش‌ه‌وت زیاد خفه کنه ولی من نمیتونم اینکار رو واسه خودم انجام بدم
من دوست دارم مفید باشم کمک کردن به مردم کمک کردن به خودم اون ممکنه که قلب منو نگه داره و اما قرار نیست منو در این قفس قشنگ نگه داره.
_ باشه ممنون
صدای قدم‌های اون به سمت در حرکت میکنه، اما متوقف میشه. از لای پلک‌های شکسته و اشک ریزوندمن، میبینم که اون با عرق و تیشرت،پ دستش رو روی در گذاشته بود.
_رزیتا... من....
با قلب توی گلوم منتظر می مونم تا حرفش رو تموم کنه اما اون در عوض چیزی نمیگه، در رو با فشار باز میکنه و در عوض در رو پشت سرش میبنده
اما قبل از این که من یه محافظ گنده بک خونسرد با صورتی بی تفاوت رو که بیرون در راهرو ایستاده بود ببینم منو داخل نگه می داره.
توی دلم میگم: «این آخرین دیداره خداحافظ یونگی»
آخرین قطره اشک از چشمام سرازیر میشه و من اشک هام رو رها کردم اما نه بیشتر بعدا در مورد اون گریه میکنم در حال حاضر باید حواسم به بیرون رفتن از اینجا باشه و من الان نمیتونم برم خونه چون که اون فقط منو پیدا میکنه و منو برمی گردونه
من باید بوستون رو ترک کنم

اینم از پارت جدید لطفا حمایت فراموش نشه اگر پارت هدیه میخواین لایک هاتون رو بالا ۳۰ تا باشه
دیدگاه ها (۸)

Gangster Mafia Masseur part : ۴۷

Gangster Mafia Masseur part : ۴۸

Gangster Mafia Masseur part : ۴۴

سلام به خوشگل های خودم هستید یکم حرف بزنیم

میخوام کاسه شعر بگم، کاسه شعربراتون سوال شده که چرا همش اپدی...

این منم هیچ کس قبولم نکرد و نمیکرد ولی یکی مثل خودم دستش رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط