اما دریغ بزرگی است مرور لحظه ها و فکر کردن به این که نش

اما، دریغ بزرگی است مرور لحظه ها. و فکر کردن به این که نشانه های از دست دادن اولین بار در کدام ثانیه رویت شد . و فکر کردن به دستهایی که سرد می شدند و خودت را به نفهمیدن می زدی . و فکر کردن به لبخند های کمرنگ شونده. و فکر کردن به آن روز، آن ساعت، آن دقیقه، آن لحظه کشنده که فهمیدی دیگر نداریش، دیگر تمام شد.
دریغ بزرگی است. عذابی ممتد و جانکاه و طولانی. با خودت فکر می کنی کاش آن کار را ... باید آن حرف را ...
دریغ بزرگی است گذشته ، نحس و نامیرا و سرکش ...
آدم باید از گذشته عبور کند. اما چگونه ممکن است از آتش سربلند بیایی، بدون خاکسترشدن بخشهای بزرگی از خودت؟
دیدگاه ها (۳)

مثل وقتی که روبرویت نشسته ، آن ور میز . دستهایش - آن انگشتها...

اکنون که دلم تنگت نمی شود و هوایت از سرم پریده ، برایت می نو...

یک بوته خار بی ریشه را فرض کن، در دورترین بیابان دنیا. تک اف...

نیاز داشتم به آن دست‌های کوچک پناهنده شوم و خودم را از یاد ب...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

part2🦋کودک بی نوا دمی آرام نمی‌گرفت و خونه رو با گریه های سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط