شـــوقِ پــَـروآز
تکپآرتی V





فقط شوق پایان داریم، نه آغاز

پریشون، بیحال و عصبی روی مبل جدا از هم نشسته بودن
دخترک اونور مبل و تهیونگ هم اینور مبل
هر دو سرشونو بین دست هاشون گرفته بودن و ناراحت فکر میکردن

حرف های مزخرف
بی پایان
و یک عشق شعله ور کوچیک بود بینشون

عشق واقعی هیچوقت نمیمیره

فقط این یه بحث کوچیک بود...
خیلی کوچیک و عمقی

سکوتی بلند تر از فریاد بینشون بود
بی صدا گریه میکردن که دخترک تحمل نکرد و گفت
__________________________________________.
:دختر
-:تهیونگ
__________________________________________.
ولی تو واقن دوسم نداری

-باور کن
باور کن خسته بودم ببخش دست خودم نبود

خیلی فرق کردی
همیشه میگفتم امروز دوسم داری؟
همیشه میگفتی آره
ولی امروز که ازت پرسیدم
گفتی "نه..نه امروز دوستت ندارم"

تهیونگ سکوتی در حد مرگ کرد
در حد خفگی
سکوتی پر از حرف

-آره
هرجور میخوای فکر کن
آره من دوستت ندارم
ولی هیچوقت قلب منم نداشتی

نه دوسم نداری...

-دوستت ندارم...؟
هه این تویی که وقتی بم نگا میکنی نیاز نیس که نفس بکشم...

فقط بگو که دروغ گفتی
بگو که درست نبود حرفت... .

تهیونگ برگشت روبه دخترش و بهش نزدیک شد
صورتشو از بین دستاش جدا کرد و شونشو گرف سمت خودش

-بزار ببینمت
نه بیب گریه به صورتت نمیاد
من چه غلطی کردم...؟

میشه برگردیم به عقب و بگی که داشتی شوخی میکردی؟
بگو که فقط میخواستی منو بخندونی و بعدش بگی که دوسم داری... .

-دوستت دارم
ولی نمیخوام... .

دختر دست تهیونگ رو از چونش پس زد
بلند شد و رفت توی آشپزخونه

اونقدر دیوونه شده بود که ترجیح داد قهوه برا خودش درست کنه (red eye)

اشکال نداره
فقط سعی میکنم به خودم دروغای خوب بگم

- کاش هیچوقت یاد نگرفته بودیم که پرواز کنیم

دختر یلحظه به خودش اومد
به دور و برش نگاه کرد
خونه خالی بود
تهیونگی دیگه نبود
تنهای تنها بود
چرا نمیخواد باور کنه این یه توهمه

نمیخوام
ولی دوستت دارم منم... .
با تاریک شدن هوا، ما هم از هم می‌پاشیم
توی بغلت با هم نشستیم تو سنترال پارک...اون دور دورا..تو رویا ها
ای کاش...ای کاش حداقل میگفتی که نمیخواستم به گریه بندازمت نه اینکه بگی گریه به صورتم نمیاد!
چیزی وجود نداره که انجام بدی یا بگی
نمیتونم از مسیر فرار کنم، من دوستت دارم
هیچ چیز لازم نیست امروز عوض شه
تو نمیخواستی بگی “دوستت دارم”

تو به من لبخند زدی
حتی وقتی که حس کردی انگار داری میمیری... .
__________________________________________-
اَز جِکسـ ـو... .
پآیآن... .
دیدگاه ها (۲۳)

خــوش حــآل و آزآد تکپآرتی jk با تن سرد برگشت به خونه ...

فــآک اِســتآردوپآرتی sugaP.1بار چندم بود...این چندمین بار ب...

دِلخوشـــــیتکپآرتی jkفقط منتظر یک پیام ساده بودیه سلام ساده...

فَردآیِ بَعد اَز تو تکپآرتی V صبحی دیگر از خواب بلند شد...

شـــوقِ پــَـروآز تکپآرتی V فقط شوق پایان داریم، نه آغاز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط