Gentlemanshusband
#Gentlemans_husband
#Season_two
#part_122
پوز خندی زدمو رو بهش گفتم
_خیلی خیلی معذرت میخوام برادر شوهر! فکر نمیکردم اینقدر سست باشین و با یه سنگ از پا در بیای..
جونگکوک چشم غره ای نثارم کرد و منم به اجبار اروم معذرت خواهی کردم
نامجون دوباره دهنشو باز کرد گفت
_چی؟ نشنیدم
_ مگه کری؟ دارم میگم ببخشید کارم درست نبود
خندیدو سری تکون داد
_خب نوبت توعه نامجوت از لیلی عذر خواهی کن
رو بهم گفت
_معذرت میخوام زن داداش
+جانم؟ چیزی گفتی صدات نمیاد!
_گفتم ببخشید زن داداش منم اشتباه کردم!
+نشنیدم جونگکوک این چی میگه؟
عصبی از روی صندلی بلند شد و بلند گفت
_معذرت..... میخوام.... زن....... داداش
+اوکی سعی میکنم ببخشم
جونگکوک سری به نشونه تاسف نشون دادو از در اشپزخونه خارج شد
خواستم دنبالش را بیفتم که با حرف نامجون سر برگردوندم
_با دم شیر بازی کردی زن داداش میبینیم کی میبره!
خندم رو قورت دادم
+باشه بچرخ تا بچرخیم
چشمکی بهش زدم و از اشپزخونه خارج شدم
با یاداوری چیزی دوباره برگشتم سمت اشپزخونه
دیدم نامجون داره بلند میشه که بیرون بره
رو بهش توپیدم
155 لایک
#Season_two
#part_122
پوز خندی زدمو رو بهش گفتم
_خیلی خیلی معذرت میخوام برادر شوهر! فکر نمیکردم اینقدر سست باشین و با یه سنگ از پا در بیای..
جونگکوک چشم غره ای نثارم کرد و منم به اجبار اروم معذرت خواهی کردم
نامجون دوباره دهنشو باز کرد گفت
_چی؟ نشنیدم
_ مگه کری؟ دارم میگم ببخشید کارم درست نبود
خندیدو سری تکون داد
_خب نوبت توعه نامجوت از لیلی عذر خواهی کن
رو بهم گفت
_معذرت میخوام زن داداش
+جانم؟ چیزی گفتی صدات نمیاد!
_گفتم ببخشید زن داداش منم اشتباه کردم!
+نشنیدم جونگکوک این چی میگه؟
عصبی از روی صندلی بلند شد و بلند گفت
_معذرت..... میخوام.... زن....... داداش
+اوکی سعی میکنم ببخشم
جونگکوک سری به نشونه تاسف نشون دادو از در اشپزخونه خارج شد
خواستم دنبالش را بیفتم که با حرف نامجون سر برگردوندم
_با دم شیر بازی کردی زن داداش میبینیم کی میبره!
خندم رو قورت دادم
+باشه بچرخ تا بچرخیم
چشمکی بهش زدم و از اشپزخونه خارج شدم
با یاداوری چیزی دوباره برگشتم سمت اشپزخونه
دیدم نامجون داره بلند میشه که بیرون بره
رو بهش توپیدم
155 لایک
- ۱۹.۶k
- ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط