سراب
چه نصیب بردی ای دل
به جز آتش جدای
شب و روز بی قراری
همه عمر بی وفای
نه پیامی نه نویدی
نه نشستی نه ندیدی
نه زدشمن انتظاری
نه به دوستان امیدی
زفراق تو رسیده
غم دل به تار موی
من و شوق آشنای
چه محال آرزوی
دل از آرزوی رویت که
ندید جز سرابی
چه گریز داری ای عمر
که زتو به من جوانی
چه بماند بجز غباری
چه مسیح زنده ام کن
به دمی که میتوانی
که نفس بریده ای
را تو به آرزو رسانی 😔
به جز آتش جدای
شب و روز بی قراری
همه عمر بی وفای
نه پیامی نه نویدی
نه نشستی نه ندیدی
نه زدشمن انتظاری
نه به دوستان امیدی
زفراق تو رسیده
غم دل به تار موی
من و شوق آشنای
چه محال آرزوی
دل از آرزوی رویت که
ندید جز سرابی
چه گریز داری ای عمر
که زتو به من جوانی
چه بماند بجز غباری
چه مسیح زنده ام کن
به دمی که میتوانی
که نفس بریده ای
را تو به آرزو رسانی 😔
- ۱.۶k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط