کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

بالای خود در آینه‌ی چشم من ببین
تا با خبر زِ عالم بالا کنم تو را

🖌️ فروغی بسطامی
دیدگاه ها (۲)

تو گل سرخ منیتو گل یاسمنیتو چنان شبنم پاک سحری ؟نه؟از آن پاک...

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرماصلاً به تو افتاد مسیرم که ب...

دوستت دارم و دانم كه تویی دشمن جانماز چه با دشمن جانم شده ام...

می‌خواهمت چنان‌که شبِ خسته خواب رامی‌جویمت چنان‌که لبِ تشنه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط