Gangster Mafia Masseur part : ۲۲

من هرگز خودم رو به خاطر رها کردن اون در خطر نمیبخشم اگه میدونستم اون از رئیسش میترسید من این لاشی رو با یه گلوله نابود میکردم و از این ساختمان میبردم..... در حالی که هنوز داخل این ساختمون بودم این لاشی رو میکُشتم..... قبل از انکه به رزیتا اجازه بدم به اینجا برگرده
این واقعیت که مدو یک ثانیه ترس رو سپری کرد
هیولایی رو در درون من بیدار کرد و این هیولا داره غرش میکنه و میخواد منفجر بشه برای ایجاد ویرانی و انتقام گرفتن
وقتی حواسم رو روی تیت جمع میکنم تیت فورا سکوت میکنه پوستش مثل گچ سفید و رنگ پریده میشه.
زمزمه میکنم:
_تو...تو از همین الان خودتو مُرده بدون
بدون اینکه توجهم رو از این مرتیکه لاشی و پفیوز بردارم به مسئول پذیرش اشاره می کنم.
میغرم: _ تو، داستان رو بگو الان
اون شروع به گفتن اطلاعات میکنه و حرف ها از دهنش خارج میشه، انگار که منتظر نوبت حرف زدنشه.
* اون... رندال... هرگز رزیتا رو تنها نمیذاره اون همیشه میخواست مخ رزیتا رو بزنه و هی لاس میزد....و رزیتا از اینکارش متنفره رزیتا معمولا میتونه از اون دوری کنه اما امروز اونو تا راهرو دنبال کرد و من صدای جر و بحث اونا رو شنیدم رندال یه سری چک توی جیبش پیدا کرد و فکر کرد منظورش این بود که...خب، اون....
رندال تفی میندازه و میگه:
& فاحشه ات
* آره همینو گفت
خشم و عصبانیت متعال و خالص منو به لرزه در میاره.
من همیشه آروم و خونسردم همیشه سر خودمو روشن نگه میدارم اما قسم می خورم که می تونم همین الان از آتیش نفس بکشم افکار ناخواسته به دیواره های جمجمه ام می خوره.
رزیتای من توی ترس بهش بی احترامی شده اینجا نیست که من تایید کنم که اون حالش خوبه یا نه من نمی تونم اینو اصلا تحمل کنم
و خشمم منو به سمت رندال سوق داد جایی که با قنداق سمت راست اسلحه ام کنار سرش کوبیدم
اون یه پهلو میفته ای کاش اون هنوز هوشیار بود تا دوباره اونو بزنم و لهش کنم.
مسئول پذیرش با لحنی آروم به حرفش پایان میده:
* اون چک رو پاره کرد..
این بی اهمیته رزیتا فقط واسم مهمه
رزینا تا زمانی که زنده ست هرگز پول و یه سنتی و سکه طلا واسم مهم نیست چک یه امر رسمی و سنتی بود اگه این خوشحالش کنه صد تا چک دیگه رو براش می نویسم
به محافظم می غرم:
_این مرتیکه لاشی رو به لانه بیار
فشاری که توی گلوم وجود داره رو کنترل می کنم
_ من با اون کارم تموم نشده
گریگوری به سرعت حرکت میکنه واضحه که از مهلت زمانی تشکر میکنه اگرچه من با محافظ هم کارم رو تموم نکردهام من برای همه کارکنانم پیامی میفرستم که اگه رزیتا دوباره در معرض خطر قرار بگیره نابودشون میکنم و سرهاشون رو به طرز لعنتی می پاشونم به محض اینکه جسد رندال از خروجی آبگرم و سالن بیرون کشیده میشه، با احتیاط کف دست صافی رو روی میز پذیرش میذارم به خوبی میدونم که دستام داره میلرزه اما نمیتونم کاری انجام بدم و جلوشو بگیرم
تا زمانی که رزیتا در آغوش من برگرده من یه ویرانه خواهم بود
یا زمانی که به این مکان رفتم و شنیدم که اون رفته ترسم رو فراموش کنم
دستم به شکل مُشت در میاد و به سختی در مقابل کوبیدن اون روی میز پذیرش مقاومت می کنم
_ آدرس رزیتا من بهش نیاز دارم بلافاصله سریع آدرس رو بده
اون میگه: * قبلا اینو یادداشت کردم
و یه برگه به من میده
با گرفتن یادداشت دهنم رو باز می کنم و می بندم
_ چقدر...اون آسیب دیده بود؟ اون واقعاً حالش خوبه؟
* آره
دختر سر تکون میده
* رزیتا ممکنه کوتاه قد باشه اما اون خیلی خشن و کله خر و خفنه آقای مین اگه ناراحت نیستی که من این حرفو بگم. ولی هیچوقت روی اون ع... علامتو نشونه ای نذار

های‌ گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
دیدگاه ها (۳۱)

Gangster Mafia Masseur part : ۲۳

Gangster Mafia Masseur part : ۲۴

Gangster Mafia Masseur part : ۲۱

Gangster Mafia Masseur part : ۲۰

چندپارتی

اینا چقدر نفهمنداون از مردک مثلا دکتر نبی مدیر کارخانه عرشیا...

اینا چقدر نفهمنداون از مردک مثلا دکتر نبی مدیر کارخانه عرشیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط