دختر قصه ما حالش خراب این شبا>>>
او کسیه که ذهنش شده از انتقام و کینه چون کاشت تخم نفرتو عشقش تو قلبش!
اعتماد داشت به همه حالش خوب بود همیشه
کمک میکرد به همه>
اما میگیره یهو ابر های تیره زندگیشو....
میخوره از عشقش ضربه:)
دور میشن اطرافیانش ازش
سردو تاریک میشه زندگیش!
شب ها روز ها سردر گم بود واس این ماجرا
توقعی نداش از همه بخصوص عشقش!
گریه میکرد ک شاید اروم شه؛...
یه یکی از همی نمیه شبا؛
میگیره حس تنفر کل وجودشو فراح...
میشه یه دختر اهریمن و بدجنس:)
او برمیگرده ولی اینبار قویی تر از همیشه:
نمیخوره گول کسیو
نمیشه بازیچه دست کسی!
میشه ادمی ک شب روز به فکر انتقام
از دوست؟شاید از اشنا؟ شاید از عشقش؟ شاید
این قانون طبیعت نزنی بقیه میزنن طوری ک نمیشه روی پای خودت دیگه وایساد!
پس ادامه میده و اینبار بقیه هستن ک ازش شکست میخورن....
فصل ها میگذره و میگذره و میگذره...
و این داستان قرار نیس به پایان برسه....
دیدگاه ها (۱)

بعضی شبا بخاطر سنگینی یه حس رو قلب و ریه هام نمیتونم بخوابم ...

h.b.d to me :)ama ben neden doğdumu bilmiyorum?acıların sahi...

من‌ساکت‌بودمولی‌کور‌نبودمهمه‌چیزروخوب‌میدیدمفقط‌بعضی‌وقتا‌هس...

دیگر توان نفس کشیدن نداشت به زمین ک پر از شیشه های شکسته بود...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

part1🦋صدای گریه ی بی وقفه ی نوزاد خونه رو پر کرده بود ساعت د...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۵۱ (。☬⁠。⁠)⁩تر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط