چند شاتی
" دخترِ من "
part 1
با سردرد از خونه زدم بیرون و قبل از اینکه برم پارکینگ، ساعتو چک کردم
خب خوبه
هنوز وقت هست
عمرا اگه رفته باشه دانشگاه
تو این فکر بودم که دو تا دست از پشت، دور کمرم حلقه شد
از تعجب چشمام گرد شد و تو یه حرکت، دست یارو رو گرفتم و برگشتم سمتش که با دیدن داسام بیشتر تعجب کردم: عه تویی؟
با یه اخم مصنوعی دستشو از دستم آزاد کرد و خودشو تو بغلم جا داد: معلومه که منم، به جز من کی میتونه اینطوری بغلت کنه؟
دستامو مالکانه دورش حلقه کردم و سرشو بوسیدم: باورم نمیشه
قفسه سینمو بوسید: چیو؟
از خوشحالی و دلتنگی حلقه دستامو دورش محکمتر کردم: اینکه قهر نیستی و اینکه بالاخره تموم شد
تیکه انداخت: اگه کشش نمیدادی، زودتر تموم میشد
خندیدم: مجبور بودم کشش بدم
سرشو به زور از قفسه سینهم جدا کرد تا بتونه نگام کنه: چرا مجبور؟
با چشم و ابرو به در خونه که هنوز نبسته بودم اشاره کردم: بیا بریم تو تا بهت بگم
خیلی تیز فهمید منظورم چیه و با خنده سعی کرد از بغلم بره بیرون: نه نه نمیخواد بگی
با شیطنت و خنده دستامو دور کمرش محکم کردم و از زمین بلندش کردم و به طرف خونه رفتم
جیغ آرومی کشید و شروع کرد دست و پا زدن: ببین بیا با حرف زدن حلش کنیم
بیاهمیت به دست و پا زدناش، بردمش خونه و مستقیم رفتم سمت اتاق خوابم
آروم انداختمش رو تخت، کفشاشو در آوردم و پرت کردم یه گوشه و روش دراز کشیدم
قبل از اینکه سر و صداشو با یه بوسه عمیق و طولانی آروم کنم، ساعتو چک کردم که مطمئن شم دیر نمیشه
ادامه دارد..
part 1
با سردرد از خونه زدم بیرون و قبل از اینکه برم پارکینگ، ساعتو چک کردم
خب خوبه
هنوز وقت هست
عمرا اگه رفته باشه دانشگاه
تو این فکر بودم که دو تا دست از پشت، دور کمرم حلقه شد
از تعجب چشمام گرد شد و تو یه حرکت، دست یارو رو گرفتم و برگشتم سمتش که با دیدن داسام بیشتر تعجب کردم: عه تویی؟
با یه اخم مصنوعی دستشو از دستم آزاد کرد و خودشو تو بغلم جا داد: معلومه که منم، به جز من کی میتونه اینطوری بغلت کنه؟
دستامو مالکانه دورش حلقه کردم و سرشو بوسیدم: باورم نمیشه
قفسه سینمو بوسید: چیو؟
از خوشحالی و دلتنگی حلقه دستامو دورش محکمتر کردم: اینکه قهر نیستی و اینکه بالاخره تموم شد
تیکه انداخت: اگه کشش نمیدادی، زودتر تموم میشد
خندیدم: مجبور بودم کشش بدم
سرشو به زور از قفسه سینهم جدا کرد تا بتونه نگام کنه: چرا مجبور؟
با چشم و ابرو به در خونه که هنوز نبسته بودم اشاره کردم: بیا بریم تو تا بهت بگم
خیلی تیز فهمید منظورم چیه و با خنده سعی کرد از بغلم بره بیرون: نه نه نمیخواد بگی
با شیطنت و خنده دستامو دور کمرش محکم کردم و از زمین بلندش کردم و به طرف خونه رفتم
جیغ آرومی کشید و شروع کرد دست و پا زدن: ببین بیا با حرف زدن حلش کنیم
بیاهمیت به دست و پا زدناش، بردمش خونه و مستقیم رفتم سمت اتاق خوابم
آروم انداختمش رو تخت، کفشاشو در آوردم و پرت کردم یه گوشه و روش دراز کشیدم
قبل از اینکه سر و صداشو با یه بوسه عمیق و طولانی آروم کنم، ساعتو چک کردم که مطمئن شم دیر نمیشه
ادامه دارد..
- ۱۲.۸k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط