Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#part_54


_جانممم لیلی
+چطوری عــ.نتر خانوم
_میبینم هنوز همون سلیطه خانومی فکر کردم شوهر کردی ادم شدی
+حالا حالا ها باید با رفتارم را بیای
_باشه باشه.... چخبر چیکارا میکنی
+خلاصه بگم هیچی.. مامان و بابات چطورن حالشون خوبه؟
_پوفف واقعا بهت حسودیم میشه لیلی.
به محض اینکه بهشون خبر ترو بهشون دادم از خوشحالی بال درآوردن
ازم خواستن اون وقت شب بهت زنگ بزنم

+واییی من فداشون شم دلم خیلی تنگ شده براشون وونا

بعد کمی صحبت کردن با ذوق گفتم

+وونا خونه تنهام میای پیشم؟
_پول تاکسی رو حساب میکنی؟
+دختره خسیس، باشه بیا خودم حساب میکنم
_ باشه الان راه میوفتم

(چند مین بعد)

دستامو بهم کوبیدم

+چخبر چیکار میکنی
_سلامتی کلی خبر دارم دختر ولی چرا تو زودتر بهم زنگ نزدی یبو/ست؟(فنای نیما کجان؟؟)
+فراموشت کردم متاسفانه
_کی/رم دهنت
+عه؟ کی/یر داریو من نمیدونم؟
_پلاستیکی

بلند خندیدمو کوبیدم تو سرش
فکر اینکه نکنه وونا تو نبود من با دختر دیگه ای رفیق شده باشه داشت دیوونم میکرد
توی یک حرکت خیلی هوشمندانه
گوشیمو حالت چــ..اقو کنار گلوش گذاشتمو لب زدم

+هوی سلیطه نکنه تو نبودم رفته باشی
با کسی رفیق مفیق شده باشی که روزگارتو سیاه میکنم
_هوی هوی اروم بابا من بدبخت بعد تو انگار هزار بار شکست عشقی خورده بودم نه با کسی ارتباط داشتم و نه چیزی
با این رفتارم همونایی که در حد دوستی بودن هم رفتن چه برسه رفیق بگیرم

با شنیدن حرفاش قند تو دلم آب شد
اخه چقد یه رفیق میتونه خوب باشهههه
به خودم فوشی دادم که وونا از یاد برده بودم!
بغلش کردمو شروع کردم به ماچ کردنش

+وایییی فدام شی وونا جونم میبخشی منو؟
_حالا چنتا شرط داره
+دختره پرو من برم یه چیزی بیارم بخوریم
_باشه برو

105 لایک
دیدگاه ها (۱۳)

#Gentlemans_husband#part_55بعد از درست کردن شربت و گذاشتن چن...

#Gentlemans_husband#part_56اول حرف وونا باور نکردم ولی وقتی ...

#Gentlemans_husband#part_53منتظر جوابی نموند کنارم روی تخت د...

#Gentlemans_husband#part_52روی صندلی نشست و منو روی پاش نشون...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_191_سلام لیلی خوبی؟ جونگ...

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط