Gangster Mafia Masseur part : ۳۱

یه اتاق نشیمن بسیار مردانه خاکستری و سیاه به سمت آسانسور می بره
بعد از اینکه اون یه کد رو ضربه زد دو طبقه بالا میریم
و به مجلترین اتاق خوابی که تا به حال دیدهام، میریم یه دیوار کاملاً از پنجره ساخته شده و به سمت خلیج مشرف شده. فرش‌های نرم و کرمرنگ در زاویه‌ای قرار گرفته هستن صندلی‌های چرمی قهوهای رنگی در جلوی شومینه چیده شده هستن
صندلی ها بوی یونگی رو میده مثل افترشیو گرون قیمت و مشروب درجه یک پرده‌های طلایی و زر دار مخمل از طریق یه در شیشه‌ای کشویی که به پاسیو
آتش‌دان و جکوزی در اون سوی اتاق منتهی میشه شناور میشن
مردم این طوری زندگی می کنن؟ اینقدر مجلل و با شکوه؟
توی زندگی واقعی این جوری ان؟
یونگی بعد از اینکه منو بالای آستانه جزیره برد منو پایین میاره و انگشت هامون رو به هم میچسبونه و به نزدیکی خم میشه تا نگاهم رو به نگاهش جلب کنه نگاهم رو به دام میندازه
جنبه های مختلف یونگی خیلی زیاده و هر بار که فکر می کنم اونو میخکوب کرده ام اون به من وجه دیگه‌ای از خودش رو معرفی می کنه
اون یه جنایتکار بی رحمه
یه تبهکار خشن.
اون حسود، طماع و حریصه. اما اون همچنین حس شوخ طبعی خوبی داره.
اون دلسوز، سخاوتمنده، سکسی خدای من اون خیلی سکسیه باید خالف قانون باشه.
اون یه آدم رباست این یه اتفاق قطعیه که به تازگی اتفاق افتاده
اما وقتی به این فکر میکنم که چقدر با جین مهربان و صبور بود که مشخصاً جین ناتوانی یادگیری داره میدونم که در درون اون باید بیشتر از بد باشه
هیچ اشتباهی در نگاه دوستش به اون وجود نداشت
جوری اوت نگاه یونگی میکرد که انگار یونگی خود خداست
انگار که اون واسش کامل و عالیه و اون می خواد واسه منم عالی و کامل باشه میخواد من اونو خود خدا بدونم
بیشتر شبیه اینه که اون می خواد واسه من همیشه جذاب و عالی باشه
میخواد همیشه منو خواهان خودش نگه داره
با تقویت عزمم برای به دست آوردن استقلال‌ در اولین
فرصت حتی اگه به معنای بستن مالفه ها و بالا رفتن
از پنجره باشه تماس چشمی سوزان و داغ با یونگی رو قطع می کنم و بقیه اتاق رو بررسی می کنم
تخت در مقابل دیوار خیلی دور قرار داره و اونقد غول پیکره که میتونه یه سطح ژیمناستیک رو جا به جا کنهـ این یه تخت خیلی عظیمه. چرا اینقدر بزرگه؟
یعنی معمولاً بیشتر از یه نفر توی این تخت می خوابن؟
اون زیر لب زمزمه می کنه:
_وای
با مالیدن انگشت شست پشت کف دستم ادامه میده:
_چه چیزی این آتیش رو توی چشمات روشن کرد؟
هیچ چی فقط تعجب می کنم که تو آخرین عیاشی و خوش گذرونی و سکس گروهی خودتو توی این تخت ثبت کردی یا نه؟
صدای خنده گوش خراش و ترک دارش باعث شد من از جا بپرم
_ حسادت می کنی؟ رزیتا تو تنها زنی هستی که به جز هلن پا به این اتاق گذاشتی و اون به این اتاق میاد فقط به این دلیل که اون هفته ای یک بار ملافه های منو عوض می کنه
چرا همچین تخت بزرگی داری؟
_چون من میتونم دلیل دیگه ای نداره
قبل از اینکه بفهمم قراره چیکار کنه منو بلند می کنه و روی لبه تخت پهن و بزرگش مینشونه و بین رون هام قدم میذاره.
دستاشو بلند می کنه تا صورتم رو توی دستاش مثل کاسه بگیره
سوالی که خیلی عمیق و سوزان و آتشین توی چشمام خیره شده زمزمه میکنه:
_ تا زمانی که زنده هستم هیچوقت زن دیگه ای رو به جز تو نمی خوام. من سی و دو ساله که زنده ام و حتی یه دوست دختر جدی هم نداشتم میدونی چرا؟ هیچ زنی قبل از تو حتی یه تاثیر گذرا از خودش واسه من برجای نذاشته بعدش توئه لعنتی و کله خر و دیوونه وارد میشی و منو به طرز لعنتی غرق میکنی منو دیوونه وار و به طرز لعنتی دیوونه ی خودت می کنی همینطوری که الان مثل مجنون ها دیوونه ات هستم از وقتی که دیدمت همین حسو دارم و میدونم تا آخر عمرم همینجوری میمونه انگار که من همیشه اینجا منتظرت بودم رزیتا فقط تو
وقتی دستش رو دور گلوم حس می کنم از صداقت توی صداش به خودم وول و پیچ و تاب میخورم
اون می غره: _ و فکر میکنم که دیگه نباید به این اشاره کنم که اگه به مرد دیگه ای نزدیک بشی این گردن کوچولوی قشنگت رو می چلونم و میچرخونم مگه نه؟

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
دیدگاه ها (۱۹)

Gangster Mafia Masseur part : ۳۲

Gangster Mafia Masseur part : ۳۳

Gangster Mafia Masseur part : ۳۰

Gangster Mafia Masseur part : ۲۹

روانی منP54

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟕آنالی:حرصی نگاش کردم و بعد رو مو ازش گرفتم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط