Gangster Mafia Masseur part : ۵۴
_ یونگی _ پنج سال بعد _
جشن تولد منه اما به اون بیشتر به عنوان یه سالگرد فکر می کنم پنج سال از روزی که زمین من به لرزه افتاد و دنیای من تکون خورد گذشته این منو عوض کرد منو در مسیری به سوی آینده ای غنی قرار داده که پر از عشق، خنده، دعوا، آرایش، هیجان و کلی گاییدن مغز منفجر کن و پر ار**ضا شدن و عرق ریزان و وحشی بازی هایی توی س**ک**سه روزی که با همسرم رزیتا عشقم، زندگیم، قلبم و روحم آشنا شدم
فانتزی و خیالات من زنده شد
مادر پسرهای دوقلوی من
الان اونو تماشا میکنم که با یه لباس قرمز تنگ دور میز ناهارخوری میچرخه و مطمئن میشه که مهمونهای ما راحت هستن
ترجیح میدم که تمام شب روی بغلم بشینه و به اون غذا بدم، که وا**ژ**ن اونو زیر میز نوازش کنم
اما در پنج سال گذشته مجبور شدم یاد بگیرم که رزیتا رو همون جور که هست عاشقش باشم و قبولش کنم
من اونو با تمام خصوصیاتش دوستش دارم
همسرم دوست داره که هدف داشته باشه مفید باشه
مردم رو راحت کنه، و بنابراین وقتی ما سرگرم میشیم.....و الان خیلی سرگرم میشیم.....باید وضعیت دور محور خودش بچرخه
و من تماشا می کنم من تماشا می کنم، چون که هرگز نمی تونم چشمام رو از اون جدا کنم
احساس رضایت توی وجودم نشست. زندگی فوق العاده هست بچه های من توی طبقه بالا خوابن من با دوستان جدید و قدیمی احاطه شده ام. دوستان قدیمی از همسایه ها یا خانواده برخی از مورد اعتمادترین مردان من هستن. افراد جدید عمدتاً زنان محلی هستن با حسن نیت از استودیوی ماساژ رزیتا که همه مشتری هاش زن هستن
به قولم وفادار بودم به مرکز مشرف به خلیج با مناطق ماساژ روی پشت بام و اتاقهای مدیتیشن برای اون باز کردم
یه سالن ماساژ که توی واشنگتن بزرگ ترین سالن ماساژه
من واسه اون هر کاری میکنم
از باز کردن بهترین سالن ماساژ تا فرستادن متخصصهای زن برای سالن آب معدنی از کالیفرنیا برای درمان های حموم درمانی برای اون می فرستم فهرست مشتریان اون انحصاریه و من یه بررسی پسزمینه روی هر انسانی که از در میگذره انجام میدم
من محل سالن اونو با محافظان و نیم دوجین محافظ دیگه در داخل محاصره کردم وقتی نمیتونم کنارش باشم کار زیادی میطلبه تا به خودم آرامش بدم اما ارزشش رو داره
چون که همسرم خوشحال و راضیه، مگه نه؟ اون از خوشحالی می درخشه
دونستن اینکه من در این خوشبختی نقشی داشته ام ارزش تمام تالش هایی رو داره که اونو واسه امنیتش محافظت کنم و بیشتر
چشمامون در اتاق غذاخوری به هم میرسن و صحبتهایی که در اطراف من انجام میشه محو میشه
همه چیز محو میشه به جز اون
یا مسیح لعنت به من
اون امشب مثل گناه داغ و سکسی به نظر می رسه
لباس س*ی*نههاش رو بالا میاره اما لباس ممه هاش رو محدود نمیکنه بنابراین وقتی اون به سمت من حرکت میکنه و آ**ل**ت من زیر میز سفت و سخت و سیخ میشه، ممه هاش تکون میخورن.
بله، من می تونم بگم که زمان اون فرا رسیده که اونو دوباره باردار کنم.
زمان فرا رسیده که شکمش دوباره با بچه ی من متورم بشه
فکر میکنین وسواس و شیفتگی و علاقهی من به رزیتا در طول پنج سال کمرنگ میشه اما به یک جهنم داغ و پر شور تبدیل شده
زندگی من توسط اون تسخیر و گرفته شده یه ساختمون روبروی استودیوی ماساژ اون وجود داره و من طبقه آخر رو خریدم تا بتونم کار اونو با دوربین دو چشمی تماشا کنم اون نمیدونه که چقدر وقت صرف گا*ی*ی*دن آ**ل**ت**م با دستم و ج**ل**ق زدن میکنم در حالی که اون اتاقهای ماساژش رو آماده میکنه یا بالشت های قسمت انتظار رو صاف میکنه
من برای اون دیوونه و شیفته هستم و هر لحظه بیداری من توسط مین رزیتا مصرف میشه
اون منو کاملا از پا در اورده
هر لحظه بیداری و خواب من توسط اون احاطه شده
همسر من
ملکه ی لعنتی من
اون هنوز مزخرفات و اخلاق سلطه جو منو تحمل نمیکنه و وقتی با هم دعوا می کنیم، من بدبختم اما در عین حال زنده هستم اون منو عاقل نگه می داره و منو روی انگشتای لعنتیش نگه می داره
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما
چیزی به پایان رمان نمونده عزیزان
جشن تولد منه اما به اون بیشتر به عنوان یه سالگرد فکر می کنم پنج سال از روزی که زمین من به لرزه افتاد و دنیای من تکون خورد گذشته این منو عوض کرد منو در مسیری به سوی آینده ای غنی قرار داده که پر از عشق، خنده، دعوا، آرایش، هیجان و کلی گاییدن مغز منفجر کن و پر ار**ضا شدن و عرق ریزان و وحشی بازی هایی توی س**ک**سه روزی که با همسرم رزیتا عشقم، زندگیم، قلبم و روحم آشنا شدم
فانتزی و خیالات من زنده شد
مادر پسرهای دوقلوی من
الان اونو تماشا میکنم که با یه لباس قرمز تنگ دور میز ناهارخوری میچرخه و مطمئن میشه که مهمونهای ما راحت هستن
ترجیح میدم که تمام شب روی بغلم بشینه و به اون غذا بدم، که وا**ژ**ن اونو زیر میز نوازش کنم
اما در پنج سال گذشته مجبور شدم یاد بگیرم که رزیتا رو همون جور که هست عاشقش باشم و قبولش کنم
من اونو با تمام خصوصیاتش دوستش دارم
همسرم دوست داره که هدف داشته باشه مفید باشه
مردم رو راحت کنه، و بنابراین وقتی ما سرگرم میشیم.....و الان خیلی سرگرم میشیم.....باید وضعیت دور محور خودش بچرخه
و من تماشا می کنم من تماشا می کنم، چون که هرگز نمی تونم چشمام رو از اون جدا کنم
احساس رضایت توی وجودم نشست. زندگی فوق العاده هست بچه های من توی طبقه بالا خوابن من با دوستان جدید و قدیمی احاطه شده ام. دوستان قدیمی از همسایه ها یا خانواده برخی از مورد اعتمادترین مردان من هستن. افراد جدید عمدتاً زنان محلی هستن با حسن نیت از استودیوی ماساژ رزیتا که همه مشتری هاش زن هستن
به قولم وفادار بودم به مرکز مشرف به خلیج با مناطق ماساژ روی پشت بام و اتاقهای مدیتیشن برای اون باز کردم
یه سالن ماساژ که توی واشنگتن بزرگ ترین سالن ماساژه
من واسه اون هر کاری میکنم
از باز کردن بهترین سالن ماساژ تا فرستادن متخصصهای زن برای سالن آب معدنی از کالیفرنیا برای درمان های حموم درمانی برای اون می فرستم فهرست مشتریان اون انحصاریه و من یه بررسی پسزمینه روی هر انسانی که از در میگذره انجام میدم
من محل سالن اونو با محافظان و نیم دوجین محافظ دیگه در داخل محاصره کردم وقتی نمیتونم کنارش باشم کار زیادی میطلبه تا به خودم آرامش بدم اما ارزشش رو داره
چون که همسرم خوشحال و راضیه، مگه نه؟ اون از خوشحالی می درخشه
دونستن اینکه من در این خوشبختی نقشی داشته ام ارزش تمام تالش هایی رو داره که اونو واسه امنیتش محافظت کنم و بیشتر
چشمامون در اتاق غذاخوری به هم میرسن و صحبتهایی که در اطراف من انجام میشه محو میشه
همه چیز محو میشه به جز اون
یا مسیح لعنت به من
اون امشب مثل گناه داغ و سکسی به نظر می رسه
لباس س*ی*نههاش رو بالا میاره اما لباس ممه هاش رو محدود نمیکنه بنابراین وقتی اون به سمت من حرکت میکنه و آ**ل**ت من زیر میز سفت و سخت و سیخ میشه، ممه هاش تکون میخورن.
بله، من می تونم بگم که زمان اون فرا رسیده که اونو دوباره باردار کنم.
زمان فرا رسیده که شکمش دوباره با بچه ی من متورم بشه
فکر میکنین وسواس و شیفتگی و علاقهی من به رزیتا در طول پنج سال کمرنگ میشه اما به یک جهنم داغ و پر شور تبدیل شده
زندگی من توسط اون تسخیر و گرفته شده یه ساختمون روبروی استودیوی ماساژ اون وجود داره و من طبقه آخر رو خریدم تا بتونم کار اونو با دوربین دو چشمی تماشا کنم اون نمیدونه که چقدر وقت صرف گا*ی*ی*دن آ**ل**ت**م با دستم و ج**ل**ق زدن میکنم در حالی که اون اتاقهای ماساژش رو آماده میکنه یا بالشت های قسمت انتظار رو صاف میکنه
من برای اون دیوونه و شیفته هستم و هر لحظه بیداری من توسط مین رزیتا مصرف میشه
اون منو کاملا از پا در اورده
هر لحظه بیداری و خواب من توسط اون احاطه شده
همسر من
ملکه ی لعنتی من
اون هنوز مزخرفات و اخلاق سلطه جو منو تحمل نمیکنه و وقتی با هم دعوا می کنیم، من بدبختم اما در عین حال زنده هستم اون منو عاقل نگه می داره و منو روی انگشتای لعنتیش نگه می داره
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما
چیزی به پایان رمان نمونده عزیزان
- ۱۴.۹k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط