Gangster Mafia Masseur part : ۵۱

لبخندش خوب نبود شرارت از لبخندش می باره و اون به چیزی بالای شونه ام نگاه میکنه
رویم رو برگردوندم و تفنگی رو که به سر من نشونه رفته بود رو پیدا کردم.
مرد جوانتر که اسلحه رو در دست گرفته میگه:
& خب الان یه چیز کوچولو و شیرین مثل تو اینجا توی این تاریکی چیکار میکنه؟
پشت سرم صدای پایین اومدن شیشه ماشین رو میشنوم
& بیرون برای فرار کردن اومدی
با صدای خشن و ترک برداشته ای می خنده
& دیدم که از اون دروازه پریدی
صورتش از هرگونه شوخی پاک میشه
& تو از عمارت مین اومدی و اگه فرار کنی عزیزم حدس می زنم این بدین معنیه که اون تو رو میخواد
وحشت شدید میشه و نبضم تندتر میشه
+ م..ین؟ ک...کی؟
& بیخود خودتو خسته نکن فکر میکنم خیلی واسش پر ارزشی
صدایی از پشت سرم میاد
& اونو سوار ماشین کن
+ نه!
من سعی میکنم برای این فرار کنم اما مردی که اسلحه رو در دست داره سریعه و یه نوار آهنی دور من میپیچه و در ماشین رو با دست دیگه اش باز میکنه
سعی می کنه که منو به داخل هل بده
اما اون روز اشتباهی رو انتخاب کرد تا منو مجبور به ورود به یه فضای محدود کنه چون که من با مردانی که سعی در حبس کردنم داشتن تا گوش های لعنتیم مشکل داشتم
می پیچم و به طرفش با فشار میچرخم و بهش لگد و مشت میزنم و دستش رو گاز می گیرم من از یه پا روی چهارچوب در استفاده می کنم تا اون منو به داخل ماشین نبره
من برای زندگیم میجنگم و فکر میکنم در این راه تا چنگ و دندونم می جنگم و تسلیم نمیشم
خوبه
چون سوار این ماشین لعنتی نمیشم
صدای شلیک گلوله بدنم رو می لرزونه
من تیر خوردم؟
وای خدای من، اون به من شلیک کرد؟
از تلاش دست می کشم و به پایین نگاه می کنم و به دنبال خون می گردم، اما چیزی نمی بینم و سپس به عقب می افتم روی پیاده رو بدنی سقوط من میشکند متعلق به مرد بی جانیه که بهش شلیک شده همونی که می خواست منو به زور سوار ماشین کنه
سرم به سمت راست شلاق میخوره و چهره ای را میبینم که با سرعت در پیاده رو می دوئه با اسلحه کشیده شده و نشونه رفته توی دستش، با حالت صورتش که نقابی از خشم و عصبانیت و انکاره
یونگی
اون اینجاست
یونگی من مرد من اون اینجاست
چه درست باشه چه نادرست تسکین و آسایش و شادی منو جذب می کنه
اون اینجاست
من عاشق اونم و اون اینجاست
هر مشکلی بین ما باشه، الان با اون در امان خواهم بود
من اینو برای یه واقعیت می دونم
در ماشین به هم کوبیده میشه و راننده به سمت یونگی تیراندازی میکنه
فریاد میزنم: + نه!
اگه اون صدمه دیده یا بدتر از اون باشه هرگز خودمو نمی بخشم
اون ممکنه که منو ربوده باشه، اما الان به خاطر اعمال من در خطره. بدون فکر دور سپر جلوی ماشین میخزم و پشت تیرانداز بالا میام. با تمام قدرت در ماشین رو به پشتش میکوبونم و فشار میدم و باعث شلیک اشتباهش میشم
_رزیتا نه!
یونگی غرش می کنه و با فریاد میگه:
_بیا پایین بیا پایین
من از اون سوال نمیکنم..... و این چیز خوبیه به محض اینکه راننده بهبود پیدا میکنه دور خودش میچرخه و از پنجره باز کناری راننده بهم نگاه میکنه و اسلحه اش رو به سمتم نشونه می بره.
زمان کند و آهسته میشه و من می تونم دم بازدم رو بشنوم اون میخواد شلیک کنه ولی همون موقع بدنش تکون میخوره و به زانو میفته، تیر وسط سرش خورده میشه چشم‌هاش خالی میره و با صورت در خیابون فرود میاد
در عرض چند ثانیه من در آغوش بلند میشم در محاصره مردانش
یونگی چند دستور رو فریاد می زنه و بعدش ما به سرعت حرکت می کنیم و به پشت یه ماشین شاستی بلند بالا میریم
لاستیک ها جیغ می کشن و... من شکست خوردم؟
همینه؟ من شکست خوردم
حتی وقتی اینو توی ذهنم تصدیق میکنم، به یونگی میچسبم که انگار اون یه قایق نجاته و تازه منو از وسط اقیانوس اطلس نجات داده
هیچ چیز منطقی نیست

سلام به عزیزان گلم اینم از پارت جدید با اینکه حمایت پارت قبل کم بود واستون گذاشتم پس حمایت فراموش نشه روح نباشید لطفا واسه هزارمین بار
دیدگاه ها (۱۱)

Gangster Mafia Masseur part : ۵۲

Gangster Mafia Masseur part : ۵۴

Rosaline

Gangster Mafia Masseur part : ۵۰

روانی منP49

#بد_بوی #پارت_۴۱#الینا وقتی می‌رسیم به ساحل حسابی سر کیفم حس...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁷رفتیم بیرون.....-بریم...+کجا؟-بریم بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط