خوشا شبی که به آرامگاه من باشی
من آسمان تو باشم، تو ماه من باشی

کمان نهم به کمان زلف ز نیروی عشق
تو گر نشانهٔ تیر نگاه من باشی

تو را دو زلف شب آسا برای آن دادند
که واقف از من و روز سیاه من باشی

من از دو نرگس مست تو چشم آن دارم
که آگه از نگه گاه گاه من باشی

به حکم عشق و تقاضای حسن می‌باید
که من گدای تو باشم، تو شاه من باشی

پس از هلاک به خاکم بیا که می‌ترسم
علی الصباح جزا عذرخواه من باشی

اگر چه هیچ امید از تو بر نمی‌آید
همین بس است که امیدگاه من باشی

بتان کج کله آنجا که در میان آیند
تو در میان بت کج کلاه من باشی

چو نیست قسمت من عافیت همان بهتر
که آفت من و حال تباه من باشی

از آن به چشم خود ای اشک مسکنت دادم
که در بیان محبت گواه من باشی

به گریه گفتمش آیا گذر کنی بر من
به خنده گفت اگر خاک راه من باشی

صدیقی از پی آن زلف و چهره تا نروی
چگونه با خبر از اشک و آه من باشی...🦋🦋


شبت بخیر ودرپناه آرامش الهی محبوبم🫂✨❤🌹

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

من هم اگر شاید به جای آسمان بودم با مردم نامهربان، نامهربان ...

سزیزم به عیدی سو به تیدیسرانترین به گیدیسوهر به گیدیسلمبی به...

تقدیم بانثارعشق خدمت باسعادت جانانم:🫀🌹دوش به خواب دیده‌ام رو...

هوایت غرق  شور و شعر ناب  استلبت گلخنده‌های آفتاب   استدو  چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط