من هم اگر شاید به جای آسمان بودم
با مردم نامهربان، نامهربان بودم
عمری برای حال مردم گریه میکردم
حتی به جای خویش فکر این و آن بودم
بند کمان کهنه سربازی چنین میگفت:
عمریاست من بازیچهی تیر و کمان بودم
گاهی هراس از مرگ زجرآورتر از مرگ است
وقت شکفتن بیثمر فکر خزان بودم
پیری پشیمان از تمام زندگی میگفت :
من نیز عاشق میشدم وقتی جوان بودم...
گرچه تو اقیانوسی از گنج و گهر بودی
من خشک، من زایندهرود اصفهان بودم
امروز اگر که سینهام مرداب دلتنگی است
روزی به لطف ماه هر شب آسمان بودم....🦋🦋
#saharshehim💖
با مردم نامهربان، نامهربان بودم
عمری برای حال مردم گریه میکردم
حتی به جای خویش فکر این و آن بودم
بند کمان کهنه سربازی چنین میگفت:
عمریاست من بازیچهی تیر و کمان بودم
گاهی هراس از مرگ زجرآورتر از مرگ است
وقت شکفتن بیثمر فکر خزان بودم
پیری پشیمان از تمام زندگی میگفت :
من نیز عاشق میشدم وقتی جوان بودم...
گرچه تو اقیانوسی از گنج و گهر بودی
من خشک، من زایندهرود اصفهان بودم
امروز اگر که سینهام مرداب دلتنگی است
روزی به لطف ماه هر شب آسمان بودم....🦋🦋
#saharshehim💖
- ۷۸۸
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط