مرگ در زندگی
هی نفس کم میکنم در این شب بیانتها
هی خودم را میکشم در خاطراتت بیصدا
در خیالم با تو بودن باز باور میشود
ماه هم پیشت حسودی کرده کمتر میشود
بعد من آیا کسی در کوچههایت پرسه زد ؟
مثل من دیوانه وار اسمت به لبها غنچه زد ؟
من که بعد از تو به هر سو بیهدف سر میزنم
با خیالت زندهام با درد تو پر میزنم
باز اگر یک شب در آغوشم خیالت جان گرفت
یاد من باش این جنون از عشق تو پایان گرفت
باز اگر روزی گذر کردی ز این دیوانگی
لحظهای برگرد و بنگر مرگ را در زندگی
✍ محمد خوش بین
🎙 سهیلا احمدی
#شعر
#دکلمه
هی خودم را میکشم در خاطراتت بیصدا
در خیالم با تو بودن باز باور میشود
ماه هم پیشت حسودی کرده کمتر میشود
بعد من آیا کسی در کوچههایت پرسه زد ؟
مثل من دیوانه وار اسمت به لبها غنچه زد ؟
من که بعد از تو به هر سو بیهدف سر میزنم
با خیالت زندهام با درد تو پر میزنم
باز اگر یک شب در آغوشم خیالت جان گرفت
یاد من باش این جنون از عشق تو پایان گرفت
باز اگر روزی گذر کردی ز این دیوانگی
لحظهای برگرد و بنگر مرگ را در زندگی
✍ محمد خوش بین
🎙 سهیلا احمدی
#شعر
#دکلمه
- ۱.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط