احساس جاویدان

اگر این خواب تکراری مرا از خویش دور انداخت
اگر این بغض بی‌پایان صدایم را درونش باخت

به دستانت پناه آور مرا از اشک بیرون کن
به آغازم بیا از نو مرا در خویش مجنون کن

مرا از شب جدایم کن به صبحی تازه دعوت کن
به آغوش از تو محتاجم مرا در خویش خلوت کن

هنوز از عطر آغوش ات دلم در باد می‌رقصد
ببا بازم ببین خود را در آغوشی که می‌لرزد

بیا این بغض را بشکن مرا از اشک پرپر کن
در این شب‌های تاریکی مرا در نور باور کن

هنوز از چشم تو پیداست که این راهیست بی پایان
که این احساس جاویدان نمی میرد در این طوفان
#محمد_خوش_بین
دیدگاه ها (۰)

مرگ در زندگی

بگو که چیست گناهم

دل مرده

نمانده است

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط