بیاوبوسهایبرگونهامبگذار
#بیاوبوسهای_بر_گونهامبگذار...
بیا و فرض کن اینجا هوا عالیست !
بیا و فرض کن اصلا که جنگی نیست
بیا و فرض کن حال همه خوبست
بیا و فرض کن حالا، عجب سالیست !
نه ترسی و نه کشتاری، نه بمباران
فقط یک پادگان آتش گرفته است !
میان این همه نویز و صدا هر شب
بیا و فرض کن پرواز را بالیست !
بیا اصلا قرار عاشقانه، باز بگذاریم !
بیا و فرض کن این همهمه عادیست
تو را آغوش میگیرم ببوسم، ... وای...!
اگر چه چهرهات، در نقش این قالیست !
همین امشب میان حملهی دشمن
بیا و فرض کن، بر خط، شنودی نیست
تو از حال و هوای جبهه میگویی
من از رمزی که چشمانت چنین حالیست !
صدای تو چنان باران خرداد است
به روی شیشه ای ضد گلوله، لیک !
بیا و فرض کن این گفتگو جاریست
بیا و فرض کن این تانک، پوشالیست !
به رمز عشق بر هر موشکی بستم
نواری را که از رویت شود او رد
پدافندی نمیفهمد که رازش چیست
بیا و فرض کن بر زخم جان، شالیست !
میان بازتاب آخرین هشدار
میان لحن نامفهوم یک فرماندهی بیدار
بیا و بوسه ای بر گونه ام بگذار
بیا و فرض کن در قلب من، چالیست !
اگر که موشک و پهباد میبارد ...
اگر که انفجار زندگی برپاست ...
بیا و فرض کن این آسمان آبیست !
بیا و فرض کن هر بمب، توخالیست...!
♡♡♡
#مینویسم...
به یاد تواز درد جان می نویسـم
همه از تو نامهربان می نویســم
تو را گفتن و از توچیزی نوشتــن
همیشـه ولی ناگـهان می نویســم
در این خانه ی تنگ ودر بسته ی دل
من از آبـی آسمـان می نویســم
یکی تلخ رفته،یکی مانده شیریـــن
من اما هم این و هم آن می نویسم
نـه دیروز مانده نه امروز پیــــــدا
من از جبر تلخ زمان می نویســم
تودر غربت و من اسیر ولایــــت
تو از ما و من از جهان می نویسم
تـواز تنگنـاهای تاریــک جانـــت
من از مشکل آب ونان می نویسـم
از آن رو که تقدیر من بی کسی شد
من از محنت بی کسان می نویسـم
چنـین پـیروخستــه نمی دانم آخر
چـرا شعـرهای جوان می نویسـم
همیشه خیـال تو را می سرایــــم
همیشـه ولی ناگـهان می نویســـم...
پ ♡ ن
چه کسی اَدونت
که طُ ، تو بغلِ کدوم بادویی
چه کسی اَدونت که ط،تو کدوم اقلیمی؟
مِه بی طُ ،تو ای خاموشیهو
مثِ گَنوغونوم...
#هرمزگانزیبا
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکِبندر
#ویسگون
#دیریا
#بندرعباس
بیا و فرض کن اینجا هوا عالیست !
بیا و فرض کن اصلا که جنگی نیست
بیا و فرض کن حال همه خوبست
بیا و فرض کن حالا، عجب سالیست !
نه ترسی و نه کشتاری، نه بمباران
فقط یک پادگان آتش گرفته است !
میان این همه نویز و صدا هر شب
بیا و فرض کن پرواز را بالیست !
بیا اصلا قرار عاشقانه، باز بگذاریم !
بیا و فرض کن این همهمه عادیست
تو را آغوش میگیرم ببوسم، ... وای...!
اگر چه چهرهات، در نقش این قالیست !
همین امشب میان حملهی دشمن
بیا و فرض کن، بر خط، شنودی نیست
تو از حال و هوای جبهه میگویی
من از رمزی که چشمانت چنین حالیست !
صدای تو چنان باران خرداد است
به روی شیشه ای ضد گلوله، لیک !
بیا و فرض کن این گفتگو جاریست
بیا و فرض کن این تانک، پوشالیست !
به رمز عشق بر هر موشکی بستم
نواری را که از رویت شود او رد
پدافندی نمیفهمد که رازش چیست
بیا و فرض کن بر زخم جان، شالیست !
میان بازتاب آخرین هشدار
میان لحن نامفهوم یک فرماندهی بیدار
بیا و بوسه ای بر گونه ام بگذار
بیا و فرض کن در قلب من، چالیست !
اگر که موشک و پهباد میبارد ...
اگر که انفجار زندگی برپاست ...
بیا و فرض کن این آسمان آبیست !
بیا و فرض کن هر بمب، توخالیست...!
♡♡♡
#مینویسم...
به یاد تواز درد جان می نویسـم
همه از تو نامهربان می نویســم
تو را گفتن و از توچیزی نوشتــن
همیشـه ولی ناگـهان می نویســم
در این خانه ی تنگ ودر بسته ی دل
من از آبـی آسمـان می نویســم
یکی تلخ رفته،یکی مانده شیریـــن
من اما هم این و هم آن می نویسم
نـه دیروز مانده نه امروز پیــــــدا
من از جبر تلخ زمان می نویســم
تودر غربت و من اسیر ولایــــت
تو از ما و من از جهان می نویسم
تـواز تنگنـاهای تاریــک جانـــت
من از مشکل آب ونان می نویسـم
از آن رو که تقدیر من بی کسی شد
من از محنت بی کسان می نویسـم
چنـین پـیروخستــه نمی دانم آخر
چـرا شعـرهای جوان می نویسـم
همیشه خیـال تو را می سرایــــم
همیشـه ولی ناگـهان می نویســـم...
پ ♡ ن
چه کسی اَدونت
که طُ ، تو بغلِ کدوم بادویی
چه کسی اَدونت که ط،تو کدوم اقلیمی؟
مِه بی طُ ،تو ای خاموشیهو
مثِ گَنوغونوم...
#هرمزگانزیبا
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکِبندر
#ویسگون
#دیریا
#بندرعباس
- ۲۵.۴k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط