#کمان‌_ابرو...
میان دو چشمانت
یک دنیا خیال میبافم
کوچه های شهر را
یک به یک
با قدم های سنگین گز و پیمان میکنم
و رویای چشمانت را
در خیال خیس چشمانم
تداعی میکنم
توصیف زیبایی تو را
در شعر های بی معنی ام
دوباره معنا میکنم...
♡♡
#خیالِ‌مبهم...
شب ها با خیالت
میخوابم
و ترجمه میکنم واژه با تُ بودن را
اما
نمی‌دانم
چه حسی دارد
شاید نئشگی کوتاه بعد از سیگار
یا خماری و بی حوصلگیِ دوری از آن
هر چیزی هست
واژه غریبیست
بی معنا
و دوباره بی حوصله
کبریت
سیگار
مهمان همیشگی ام...
پ ♡ ن
شب ها بیهوده قدم زنان راه می افتم
مقصد را نمی‌دانم اما
هر بار
پاهایم
به قصد دیدارت
جسم بی جان مرا
به کوی تو می‌کشاند
شاید
این دیدار
پایان مسخیِ روحم باشد...
#هرمزگان‌زیبا
#بندرعباس
#ابراهیم‌منصفی_رامی‌جنوب
#چوک‌بندر
دیدگاه ها (۴)

#بیاوبوسه‌ای_بر_گونه‌ام‌بگذار...بیا و فرض کن اینجا هوا عالیس...

#جای‌خالی...جاهای خالی همیشه با عبارتهای مناسب پر نمی شوند!ب...

#یادگاری...سلام سوژه نابم برای عکاسی‌ردیف منتخب شاعران وسواس...

#عشق‌و‌عذاب... ازم پرسیدن چرا اینقدر لاغر شدی؟زیر چشمات کبود...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط